هزاران سال پیش وقتی اقوام گرگینه هنوز به تمدن نرسیده بودن اتفاق جالبی افتاد که زندگی اونهارو دستخوش تغییراتی کرد
فرزندی متولد شد که حاصل رابطه ممنوعه یک امگا و بتا بود، فرزندی با رایحهی خاص وانیل و عسل که اون رو از بقیه امگا ها متمایز میکرد
طبیب های معروفی از سراسر سرزمین به دیدن این فرزند تازه متولد شده اومدن و کشف کردن بازهم میتونه امگایی با این رایحه خاص متولد بشه به این شرط که پدرش حتما بتا باشه
اون رو فرزند مقدس نامیدن و آلفا های غالب مجبور به نوشتن قانون جدید مبنی بر مجاز بودن رابطه امگا و بتا شدن
آلفا ها برای سال های بسیار زیادی امگا هارو جزو تعلقات خودشون میدونستن و به بتاهایی که از امگاها خوششون میومد دندون نشون میدادن و قانون هایی نوشتن تا امگاها و بتاها هیچوقت نتونن باهم جفت بشن
اما با تولد فرزند مقدس این قانون های مسخره برای سالیان متمادی برداشته و حاصل رابطه این دو گروه مقدس شناخته میشد
آلفا ها هم خوشحال بودن چون رایحه وانیل چیزی بود که لذت معاشقه رو به چند برابر میرسوند و بدشون نمیومد یکی از اون فرزندان مقدس برای خودشون باشه
برای چند سال کوتاه همه چیز خوب بود و هیچکس از وضع پیش امده ناراضی به نظر نمیرسید
همه به جز آلفاهایی که با وجود فرزندان مقدس داشتن جایگاهشونو از دست میدادن!
امگاها از آلفا ها فراری بودن و امگاهای مقدس رابطه با آلفا هارو باعث نابودی رایحه مقدسشون میدونستن و از رابطه با آلفا ها به شدت اجتناب میکردن
امگاها از ترس اینکه مبادا آلفایی با فرمون هاش اونهارو از راه بدر کنه از چشم آلفا ها دور میشدن و با بتا ها رابطه برقرار میکردن
جمعیت آلفا ها به خصوص آلفا های غالب به شدت رو به کاهش بود چون حاصل رابطه یه امگا و بتا آلفا نمیشد!
آلفا ها احساس ترس کرده بودن و آلفا های غالب دیگه اون قدرت رو بین مردم نداشتن و حالا قدرت دست فرزندان مقدس افتاده بود
برای چند سال همه چیز در آرامش کامل میگذشت
آلفا ها کاری به بتاها و امگا ها نداشتن و انگار دیگه سرشون تو زندگی خودشون بود
تا اینکه خبر رسید فرزندی نحس متولد شده
فرزندی نحس با رایحه وانیل و توتفرنگی و نحسی این فرزند داشت زندگی همه رو تغییر میداد و این نگران کننده بودآلفا ها یک بار برای همیشه به کمک اونها اومدن و همه رو از این نحسی نجات دادن
رابطه امگاها و بتا ها ممنوع اعلام شد، فرزندان مقدس زنده زنده سوزانده شدن و همه اینها در دل تاریخ ماندگار شد
اگر فقط اون فرزند نحس به دنیا نمیومد
اگر فقط اون فرزند نحس شده به دنیا نمیومد!
YOU ARE READING
「𝗝𝗜𝗡𝗫」
Fanfictionمن بیون بکهیونم، امگایی که با نحسی متولد شد! -روز تولدم پدرم فهمید جفت حقیقی عزیزش بهش خیانت کرده از کجا فهمید؟ خب خیلیم سخت نبود چون رایحه من با همه امگاها متفاوت بود وانیل و توتفرنگی درسته، پدر من یه بتای مجهوله و من یه امگا با رایحه نحس وانیلم! ...