Part 45

228 40 6
                                    

_"این عکس رو که یادت نرفته؟ بازی هنوز تموم نشده جونگکوک!"

عکس رو باز کرد، عکسی از بدن برهنه تهیونگ بود که نوار قرمزرنگی از خون روی کمر و رون خوش‌تراش پسر خودنمایی میکرد. جونگکوک زیرلب ناخودآگاه زمزمه کرد:
_"حرومزاده..."

یونگجین مثل اینکه آدم بشو نبود، باید همونجا یه گلوله حرومش میکرد...
روی شماره کلیک کرد تا باهاش تماس بگیره، گوشی رو کنار گوشش گذاشت:
_"شماره مورد نظر در شبکه موجود نمی‌باشد..."

گوشی رو با عصبانیت رو میز پرت کرد و فاکی گفت. حالا یه مشکل دیگه هم اضافه شده بود!

ساعت از چهار صبح گذشته بود، حالا اگه میخواست بخوابه هم نمیتونست، فکر دوباره آسیب دیدن تهیونگ، قادر بود تا مرز جنون ببرتش...

از اتاق بیرون رفت و سمت آشپزخونه قدم برداشت.

در یخچال رو باز کرد و دو شیشه سوجو برداشت. تو این خونه فقط سوجو و نودل های آماده پیدا میشد. میدونست وقت خوبی برای نوشیدن نیست ولی بهش نیاز داشت، حالا که فکر میکرد با خودش میگفت، کاش کنار تهیونگ خوابیده بود...

..............

_"یعنی هیچی جز رامیون تو این خراب شده نیست؟!"

با داد یونگی پلک هایی که هنوز خستگی درشون موج میزد رو باز کرد. خمیازه ای کشید و به غرغر های هیونگش گوش داد:
_"معلوم نیس چه قدر نوشیده که تا الان خوابیده!"

جونگکوک با این حرف سرشو سمت ساعت دیواری بزرگ اتاق چرخوند:
_"فاک!"

ساعت از سه ظهر گذشته بود! اون تقریبا دوازده ساعت خوابیده بود! حالا دیگه تلافی این چند روز بیخوابی رو حسابی درآورده بود.

از جاش بلند شد و موهاشو عقب داد.

موضوعات مختلفی مغزشو آزار میداد، باید کم کم بهشون رسیدگی میکرد. تن خستشو از روی تخت بلند کرد و از اتاق بیرون رفت.

بوی خوب رامیون، کل خونه رو برداشته بود:
_"هیونگ میگم.. احتمالا بتونم چند تا هکر خوب گیر بیارم.."

یونگی درحالیکه با چابستیک هاش رشته های نودل رو از هم جدا میکرد، بدون اینکه سرشو سمت پسر بچرخونه، لب زد:
_"خوبه."

جونگکوک میخواست ریسک کنه. نگران تهیونگ بود ولی میتونست ازش محافظت کنه.

_"سعی میکنم تا امشب اوکیش کنم."

یونگی سری تکون داد، کاسه رو از روی گاز برداشت، سمت کاناپه رفت و شروع به خوردن کرد.

Stone Heart° [ KOOKV ]Where stories live. Discover now