«پارت مصاحبه با شخصیت ها»
وایولت( لقب نویسنده ) درحال تهدید جونگکوکه.
*داره ضبط میشه.
فیلمبردار دماغش رو از جلوی دوربین کنار میکشه و سر جاش برمیگرده.
•اهم اهم. های گایز من وایولتم و همونطور که گفتم امشب، مصاحبه با شخصیت هارو داریم. اکثرا تو پی وی سوالاتون رو پرسیده بودین و تعداد کمی بودین که تو کامنت ها بیان کرده باشین. خب بریم تا سوالات رو شروع کنیم. سلام بچه ها.
وایولت به شخصیت ها نگاه میکنه.
+سلام.
×سلام دختر خوشگلا.
جین لبخندی میزند و بوس پروازی میفرستد.
نامجون دست تکون میده و تهیونگ کیوت میشه.
^من خوابم میاد..
~اوموووو!
^او شت.
•فوحش؟!
^فاک نباید فوحش..
یونگی دست هاش رو روی دهنش میذاره.
•خیلی خب خیلی خب آروم باش.
^میشه این قسمتو حذف کنین؟
+پخش زنده است کودن.
•اهم!
همگی سر جاهاشون صاف میشینن.
اول، از محبوب ترین شخصیت داستان شروع میکنیم. کیم....
=سوکجیننننننن!
•تهیونگ :|
جین زبونش رو بیرون میاره.
-آماده ام!
تهیونگ موهاش رو درست میکنه و لبخند مستطیلی میزنه.
نویسنده دفترچه اش رو در میاره.
•تهیونگ شی هدفت از به فاک دادن اون دختر خدمتکار چی بود؟
+چی؟! تو خدمتکار منو کردی؟!
•ساکت شو انگل. بذار جواب بده.
تهیونگ نیشخندی میزنه.
-اون به من گفت هرزه ولی من که هرزه نیستم! پس خودش هرزه شد. الانم با نورپردازتون رفت پشت صحنه احتمالا رفتن لواشک بخورن.
DU LÄSER
My Alpha Daddies | kookvkook
Fanfiction|تکمیل| دستی به سر پسر ترسیده کشید و با خنده به طرف برادرش برگشت. ×جانگکوک نظرت چیه یکم بهش مهلت بدیم؟ +این حرف از توی هورنی بعیده جونگکوک! پسر حریر سفید رنگ تنش رو بیشتر چسبید و با وحشت به اون دو آلفای دوقلو خیره شد. جانگکوک همونطور که دندون های نی...