•°•| The yard |•°•

2.8K 363 112
                                    

-درد...میکنه...آههه

لب هاش رو با دندوناش گاز گرفت و لبه ی پایینی تیشرتش رو محکم تو دستش فشار داد.
با حس انگشت های جونگکوک داخل حفره اش آه غلیظی کشید و چشم هاش رو بست.

×بیا بشین اینجا...

انگشت هاشو بیرون کشید و منتظر بهش نگاه کرد.
تهیونگ مردد به جونگکوک نگاه کرد.باید این کارو میکرد؟

جونگکوک عصبی صداش رو بلندتر کرد.

×مگه کری؟

-...نمیخوام!

فوری شورت و شلوارکش رو بالا کشید و در مقابل نگاه های جونگشوک(جونگکوک با چشمای وزغی) از اتاق فرار کرد.
با تحلیل اینکه امگا چیکار کرده ابروهاش رو بالا انداخت و بعد هیستریک خندید.

×هه هه اون عوضی اومد گف تحریک شدم و منم هارد کرد بعد فرار کرد؟ هه هه هه.. کیم تهیونگگگگگگ!

صدای فریاد جونگکوک کل عمارت رو گرفت و تهیونگ با حس خطر تصمیم‌ گرفت فقط کونشو بگیره و در بره.

×هی عوضی!

با ترس به بالای پله ها و طبقه ۲ نگاه کرد و جونگکوک رو با چشمای قرمز دید.

×کونتو پاره میکنم وایسا!

-عرررررر

با دیدن دویدن جونگکوک سمتش باسنش رو گرفت و چهارنعل به طرف در دوید و ازش پرید بیرون.

×وایستا حرومی گیرت میارمممممم.

-حرومی عمته دیک فیس ولم کننننننن.

و تو باغ دوید و حواسش به خدمتکار رو به روش که سینی دستش بود نبود برای همین موقع رد شدن ضربه ای به سینی زد و همه ی گلدون های کوچیک رو جونگکوک ریختن :)

جونگکوک بی توجه به خدمتکار که مث سگ گورخیده بود و ازش معذرت خواهی میکرد ، یه مقدار خاکی که روش ریخته بود رو تکوند و دوباره دنبال اون امگای فسقلی افتاد.

-مادرررررررررررررررررر کجایی ببینی تهیونگیت داره با یه خل و چل روانی گرگم به هوا بازی میکنهععهههه

×وایستا گیرت بیارم خودتو مادرتو...

×هوووووووووووووشه حیوان آخخخخخخخخخ.

حواسش نبود و رو به شکم زمین خورد.

-فاکینگ شت!

و خواست بلند شه اما دست جانگکوک روی کمرش نشست و اونو بیشتر به زمین فشرد.

-آخ...نکن....

×هوم...به کی گفتی هوشه؟!؟

-چی کی من؟

با نگاه عاقل اندر صفیه جونگکوک گاردش رو پایین آورد.

-آره با تو بودم...آهههه

My Alpha Daddies | kookvkookWhere stories live. Discover now