•°•| The yard |•°•

Start from the beginning
                                    

چشماش رو بست و گونه هاش سرخ شدن.

جونگکوک با دیدن واکنش پسر خندید و اسپنک دیگه ای به باسنش زد.

×واکنش هات رو خیلی بی پروا آزاد میکنی امگا...البته باید خوشحال باشی چون ما تو باغ پشتی هستیم و جز چندتا گلخونه و باغبوناش کس دیگه ای اینجا نمیاد.

-گ..گلخونه...؟

×اسمش گلخونس بچه! توش مواد مخدر و ماریجوآنا پرورش میدیم :/ واقعا از یه باند مافیا انتظار داری که تو گلخونه هاش آناناس فصلی بکارن!؟

تهیونگ چیزی نگفت و به سبزه ها و چمن های خیس و تازه ی مقابل صورتش خیره شد.

-خب...شاید فکر میکردم توت فرنگی باشه‌...هوس توت فرنگی کردم..

×مگه حامله ای؟

-ولی تو هیتم!

و بعد چشم هاش رو مظلوم کرد...اما با چهره شیطانی جونگکوک مواجه شد.

×اوه بله بله..تو هیتی...

-هی...ن...نه....وایستا...

جونگکوک پشت سر تهیونگ رفت و به آرومی دستش رو وارد تی شرت پسر کرد.
تهیونگ با حس انگشتای سرد جونگکوک روی پوست کمرش به خودش لرزید و وقتی حس کرد دست جونگکوک به سینه هاش رسیده و مشغول بازی کردن با نیپل هاشه ، وول خورد و از حسش ناله کرد.

×هوم چیه امگای تو هیت...؟ خوشت میاد.. ؟

تهیونگ چیزی نگفت و فقط دست هاش رو به زمین تکیه زد.

×مثل اینکه هنوز بهت نگفتن...نباید یه آلفای تحریک شده رو ول کنی و بری...

روی پسر خم شد و تهیونگ با حس مکیده شدن لاله ی گوشش و عضو برآمده جونگکوک روی باسنش ناله ی کوتاهی کرد و دوباره تحریک شدن خودش رو حس کرد.

-آهه...آ..آلفا...

×تحریک شدی بیبی بوی...؟

تهیونگ چیزی نگفت فقط میدونست اونقدری داغ شده بود که میخواست خودش رو به جونگکوک بسپره.
باسنش رو بالاتر داد و اونو بیشتر به عضو جونگکوک فشرد که ناله ی کوتاه و بم آلفا باعث شد حفره اش از شدت نیاز خیس بشه.

-آهه..نه من نباید این کارو بکنم...

و خواست بلند بشه ولی فقط یه اشاره ی انگشت جونگکوک کافی بود تا دوباره بیوفته سرجاش..

×هنوز کارم باهات تموم نشده که میخوای بری خونه ی خاله ات.

شلوارک و باکسر تهیونگ رو تا زانوهاش پایین کشید و تهیونگ با حس برخورد عضوش با سبزه و چمن های خیس زمین ناله ی کوتاه دیگه ای سر داد.

-ی..یاا...چیکار...میکنی...آهههه

چمن هارو تو دستش فشرد و صورتش رو توی چمن ها فرو برد.

My Alpha Daddies | kookvkookWhere stories live. Discover now