D-26

438 103 50
                                    

از هدیه‌ام خوشت اومد؟ امیدوارم نیومده باشه.

بیست و ششمین چیزی که دربارت ازش متنفرم،

تو اولین کسی هستی که بهش هدیه دادم.

درواقع از کتابخونه‌ی داداشم برداشتمش.

اون یه جورایی یه عوضی تمام عیاره، مستحقش بود.

بهرحال یکی از کتاب‌هاش کم بشه چیزیش نمیشه.

مگه نه پیترپن؟ تو از ثروتمند می‌دزدی و به فقیر میبخشی

منم همین‌کارو کردم. امیدوارم بابتش سپاسگزار باشی.

امروز بازهم اون ژاکت مضحک رو پوشیدی،

اون کفشای لژدار احمقانه هم همینطور.

احتمالا امروز بازهم پشت کیم سوکجین بشینی.

خب، خوشبختانه ده خط تموم شد.

یادت نره درد تو مایه سرخوشی منه.


~~~~~~~~•~~~~~~~~

پسر کوچکتر با بی‌حوصلگی دفتر‌ش رو داخل کیفش جا داد.
واقعا به مزخرفات تهیونگ درباره‌ی سفر تابستونه‌ی خانوادگیش اهمیتی نمیداد. چی انقدر هیجان انگیز بود؟!

هیونگش طوری درباره‌ی سفر کردن با کیم سوکجین و خانواده‌اش حرف میزد که انگار درباره‌ی ماه عسل با دوست پسرش حرف میزنه و این احمقانه بود.

جونگکوک احمق نبود. یه چیزهای عجیبی بین تهیونگ و سوکجین هیونگش بود که اون ترجیح میداد دخالت نکنه.
نه تا وقتی که کسی نمیخواست دربارش حرف بزنه.

اما با اینحال، اونها قطعا دوست پسر یا همچین چیزی نبودن مگه نه؟ خانواده‌ی کیم سخت‌گیرتر از این حرف‌ها بودن. شاید فقط گاهی باهم لاس میزدن.

+تو چی؟ بالاخره فهمیدی اون الهه‌ی محافظت کیه؟
تهیونگ با هیجان گفت و دوستش رو توی راهروها دنبال کرد.

الهه‌ی محافظ، جونگکوک میدونست تهیونگ از کی حرف میزنه. از روزی که جیمین درباره‌ی دوست عاشق‌پیشه‌ی فرستنده‌ی اون نامه‌های مزخرف حرف زده بود، تهیونگ هرلحظه رو کنار جونگکوک به ساخت سناریوهای عاشقانه اختصاص داده بود.

+جدا میگم، ممکنه حتی کانگ باشه! منظورم اینه که، گوش کن بهم، کانگ جیمین رو اذیت میکنه چون تو همش اطرافش میپلکی. طرف من نمیاد چون جین هیونگ قبلا باهام یه پروژه برداشته و جزو محدوده‌ی اون محسوب میشم، اما جیمین؟ اون تنها کسیه که انقدر باهات صمیمیه و کسی هم پشتش نیست.

پسر کوچکتر چشم‌هاش رو توی حدقه چرخوند. درسته که کانگ هرازگاهی سربه سرش میزاشت و با مزخرف‌هاش عصبانیش میکرد، اما کانگ؟!
جونگکوک حتی اگه گی بود هم هیچوقت دستش رو به کون اون نمیزد و خوشبختانه جونگکوک‌ یه استریت کامل بود.

Your Pain Is My Joy Onde as histórias ganham vida. Descobre agora