مدل موی خیسی که هیر استایل براش زده بود کلا صورتش رو متفاوت تر از همیشه کرده بود پشت پلک و زیر چشماش رو اکلیل های مشکی پوشونده بود و روی یکی از گونه هاش بالی از پروانه مشکی فیکس شده بودتو آینه نگاهیی به خودش انداخت جذاب تر از همیشه بود!
به این ایمان داشت!با تقه ای که به در خورد سرش رو برگردوند یکی از افراد پشت صحنه بود که با برگه های لوله شده توی دستش جلوی در ایستاده بود
_اماده ای جناب کیم؟ کمتر از نیم ساعت تایم داریمجین مطمئن سری تکون داد
_فقط مارتین کجاست؟_صداش میکنم بیاد پیشتون
_ممنون
و خب اگه نمیدونستید شخصیت جین کلا با کسی که پشت استیج و خود استیج کت واک میرفت فرق میکرد
در بدون تقه باز شد و جین برگشت تا مارتین رو بازخواست کنه اما با دیدن قامت آشنایی حس کرد جایی کنار گردنش به سوزش افتاد
_اینجا چیکار میکنی؟
نامجون همونطور که عصای طلای معروفش رو به دست داشت دستاش دو به دو طرف باز کرد و اشاره ای به تیپش زد
_نمیبینی؟ اومدم تماشای فشن شوجین از عصبانیت قرمز شده بود
_تو..تو منو مسخره کردیو پاکوبان بهش نزدیک شد و یقه پیراهن توریش رو پایین کشید
_مگه قرار نبود وقتی این لعنتی رو گذاشتی اینجا بزاری بدون دردسر بیام سرکارم و به فشن شو برسم؟نامجون یک قدم رو به صفر رسوند و با انگشت شصتش لبه پیراهن رو پایین تر کشید و بعد با پشت انگشت اشاره اش جای مارک پسر رو نوازش کرد
_چطور دلت میاد به همچین مارک قشنگی بگی "لعنتی"؟و وقتی نگاهش به تکون خوردن سیبک گلوی پسر افتاد سرش رو بالا گرفت و به چشمان پر استرس جفتش نگاه انداخت
_دلم برات تنگ شده بودو خب جین متعجب شده تونست صداقت رو تو چشمای مرد ببینه.
یک هفته میشد برای کارش به ایتالیا اومده بود و خب راجب مارک که روی گردنش بود اون هیچ ایده ای نداشت مارکش توی رات آلفا اتفاق افتاده و هیچ مخالفتی نکرده بود، چون فهمیده بر خلاف خواسته آلفا رفتار کردن چه پیامد هایی داره، نمیتونست کارش و علاقه اش رو کنار بزاره چون آدم محدودی نبود و از طرفی از سمت کسی که دوست داشت پس زده شده بود و هیچ امیدی به زندگی عاطفی اش نداشت پس ناچار بود پذیرای جفت حقیقی اش باشه ولی چیزی که جین رو آروم میکرد رفتار متفاوت آلفا توی تخت بود حتی توی دوران راتش. و حتی جین نرم شدن آلفا رو بعد از مارک کردنش هم حس میکرد.
آلفا با قاطعیت بهش گفته بود که بعداز مارک کردنش مراسم ازدواجشون صورت میگیره فقط میتونه بهش لطف کنه و بخاطر کارش و پروژه فشن میلانش ازدواج رو مدت کوتاهی عقب بندازه
و حالا آلفاش اینجا بود توی میلان!
![](https://img.wattpad.com/cover/306079788-288-k537289.jpg)
YOU ARE READING
"AVATAR"
Actionخلاصه داستان: به پسر "آواتار" دست زدن تاوان سنگینی داره! زمانی که یه تار مو ازش کم شه به دست آووردن کل پک های "آواتار" و نگهداشتن پک خودت که سهله دیگه حتی نمیتونی لباس تو تن ات رو حفظ کنی چون "آواتار" قراره اون رو همراه با بدنت بدره!! کاپل:کوکوی ژا...