part 6

1.7K 339 68
                                    

مین آه با دفترچه کوچکی که در دستش بود چیزی رو یادداشت کرد و از کنار بویونگ و تهیونگ مشغول کار گذشت،بویونگ که نگاه کنجکاو پسر رو به مین آه دیده بود توضیح داد:

_عادتشه کارای مهمه روزی که مهمون داریم رو یادداشت میکنه

تهیونگ ابرویی بالا انداخت و لبانش حالت تعجبی به خودش گرفت

_به خواهرت گفتی که امشب رو کاخ میمونی؟

تهیونگ سری تکون داد

_اره،یه ریم یه کوچولو بهونه گرفت،ازینکه این چندوقت درست حسابی ندیدمش و باهاش وقت نگذروندم و بازی نکردم ناراحته

بویونگ مبل سه نفره رو سرجاش تنظیم کرد و روبه تهیونگ کرد
_یه ریم خیلی شبیه اته تهیونگ

تهیونگ لبخندی از روی ذوق زد
_بیشتر شبیه یوناست

_خب توهم شب
بیه یونایی دیگه

و الکی دوتایی زدن زیر خنده

توی این مدت هرچند کوتاه به طور عجیبی باهم دیگه صمیمی شده بودند و مدام حین کار کردن باهم درحال بگو بخند بودند و همین باعث شده بود کار کردن براشون شیرین تر بشه البته که تشر زدن های مین آه برای بی سر و صدا بودن و درست کار کردن سرجاش بود...

**********

پشت سر هم کرال سینه میزد و آب رو با بدنش میشکافت با رسیدن به سکو سنگی سرش رو بیرون آوورد و نفس بلندی کشید،موهای بلندش رو به عقب فرستاد

یکساعتی میشد به همراه جیهون به استخر سرپوشیده زیر زمین اومده بودند و جونگکوک مشغول شنا بود،نگاهش به جیهون‌ کنار استخر داد

_هی جیهون لخت شو و بیا داخل،زود باش

پسر متعجب شده نگاهی به مرد انداخت

_قربان مایو ندارم اینجا

_نیاز به مایو نیست لباست رو درار و با باکسرت بپر تو آب

_قربان هواداره سرد میشه،مهمون ها هم تا چند ساعت دیگه میرسن بهتر دوش بگیرید و به...

_زود باش هون

و جیهون زمانی که به این اسم صدا زده میشد هیچ چاره دیگه ای جز اطاعت نداشت

با کندن لباسش و پرت کردن روی صندلی کنار استخر مکثی کرد جونگکوک منتظر نگاهش کرد که با بالا رفتن از سکو و ضربه کوچکی که به دایو زد با شیرجه تو آب پرید

جونگکوک سوتی کشید
_عالی بود

و زمانی که جیهون سرش رو از آب بیرون آوورد اضافه کرد
_اما به پای من نمیرسی

جیهون خنده ای کرد
_باید باهات مسابقه بدم؟

_بینگو،رو درخواستت فکر میکنم

"AVATAR"Où les histoires vivent. Découvrez maintenant