part 17

2.1K 364 218
                                    

اولین بارش بود که وارد اتاق کار آواتار میشد اتاق بزرگ و مجهزی به نظر میرسید.میزکاری بزرگی که وسط اتاق قرار داشت تلوزیون بسیار بزرگی که به دیوار نصب بود و یه کتابخونه بزرگ و مبل هایی که روش نشسته بودند گوشه ای از اتاق قرار داشت.

جیهون کنار جونگکوک با گارد همیشگیش ایستاده بود و تهیونگ بغل دست آواتار و رو به روی یون سو و مرد جدیدی که پا به عمارت گذاشته بود نشسته بود،حدس اینکه این مرد همون هیونگ که قبلا راجبش شنیده بود،آنچنان سخت نبود،تهیونگ احساس معذب بودن داشت و هرچند بار کف دستش رو به زانوهاش میکشید،جو سنگینی رو حس میکرد و برای همین نگاهش رو دور اتاق میچرخوند که با سوال مرد رو به روش نگاهش روی صورتش  متوقف شد

_تو باید تهیونگ باشی درسته؟

قبل ازینکه فرصت کنه جوابی بده جونگکوک زودتر به حرف اومد
_همون کسی که دعوتت کرده همه چیز رو هم بهت توضیح داده دیگه نیازی به سوال اضافه نیست

و مستقیم و تیز به چشم های یون سو خیره شد و دختر هم بی هیچ حرفی فقط چشمانش رو تو حدقه چرخوند پاش رو روی هم انداخت

مرد رو به جلو خم شد و با نیمچه اخمی گفت
_هی هی اصلا درست نیست که با خواهر و برادر بزرگت اینطور صحبت کنی

اما جونگکوک بی توجه به حرف مرد گفت
_برای تولد یون سو نیومدی و الان اومدنت رو مدیون چی بدونم؟

جی هوان لبخند شروری زد که باعث شد تهیونگ ناخواسته آب دهنش رو قورت بده
_شنیدم داری پدر میشی!

جونگکوک با فشردن چشمانش بهم نفس تندی رو از بینی اش خالی کرد

_این عالیه،یه وارث برای آواتار،یه تکیه گاه برای قدرت و یه اهرم برای حفظ قدرت و حتی...

_ درست حرف بزن!

برای یک لحظه سکوت عجیبی اتاق رو دربر گرفت و سر اخر باز این جی هوان بود متعجب به حرف اومد
_چی؟

جونگکوک تکیه اش رو از مبل تک نفره برداشت و خودش رو کمی جلو کشید و با تکیه به یکی از زانو هاش زمزمه کرد

_داری راجب بچه من حرف میزنی نه یه سگ دست آموز!

سر تهیونگ حتی جیهون و یون سو هم به سمت جونگکوک چرخید،تهیونگ باورش نمیشد کسی که تا دیروز اصرار به سقط بچه داشت حالا این حرفا رو میزد،اون دلش میخواست بپرسه مگه خودت با برادرت هم نظر نیستی؟ اما سکوت کرد و به جاش نفس عمیقی کشید

_اوه،باورم نمیشه تااین حد حساسیت برای جنینی که به دنیا نیومده؟

جونگکوک دوباره تکیه اش رو به مبل داد ابروی بالا انداخت
_اوه و تو این همه برنامه ریزی کردی برای جنینی که به دنیا نیومده؟

یون سو پوفی کشید و عصبی گفت
_بسه! شما ها کی قرار که بدون دعوا باهم حرف بزنید؟ این مسئله با تمام مسائلی که تاحالا پیش اومده فرق داره بحث وارث آواتار

"AVATAR"Where stories live. Discover now