ووت و کامنت بزارید دل گرم میشم 🫂
..........................................................
نامجون گفت
بیاین بریم سر میز شام بخوریم
نشستن سر میز و غذا رو خوردن و تموم کردن و تهیونگ کمک جین هیونگ کرد و ظرف ها رو تو ماشین ظرف شویی گذاشتنتهیونگ برا قدر دانی گفت
_ دست پختت خیلی خوبه هیونگ
جین با لحن مادرانه ای گفت
_ از این به بعد برات غذا درست میکنم میفرستم توهم بیا اینجا خونه خودته
همه رفتن تو سالن نشسن که نامجون بحثی رو شروع کرد
_ تهیونگ میدونستی کوک استاد دانشگاته .
آبی که تهیونگ داشت میخورد پرید تو گلوش و از دماغش برگشت و با صدای کنترل نشده ای گفت
_چیییی
کوک با حرکت تهیونگ نیشخندی زد که فقط خودش میدونست قراره چقدر کرم بریزه .
تهیونک با یکم لکنت گفت
_ نگو که تو درس فیزیک
کوک با همون نیشخندی که از رو لباش نمیرفت گفت
_ چقدر باهوشی تو از کجا فهمیدی
ته تو مبل وا رفت و به الاهه ماه فوش میداد و میگفت چرا باید کوک استاد همون درسی بشه که ازش متنفره و هیچی تو کتش نمیره با صدایی که نا امیدی رو جار میزد گفت
+ نععع
وهمین جمله باعث شد که سه نفر دیگه قهقه بزنن
کوک به با لحن شوخی که واضح بود گفت
_ تبریک میگم جئون تهیونگ بد بخت شدی .
تهیونگ هنوز داشت به بد بختیاش فکر میکرد که کوک بلند شد و گفت
_ خوب هیونگا مرسی واقعا ممنون ما بریم دیگه
دست تهیونگ رو گرفت و تهیونگ هم مثل چیزای کش رفته راه میرفت دنبالش
نامجون به کمک کوک خریدارو گذاشت تو ماشین کوک
نشستم تو ماشین * یعنی تهیونگ به گا رفتی به گااا
کوک نشست تو ماشین و استارت زد و راه افتاد
کوک سکوت رو شکست و گفت_ چیه ساکتی .
_ بد بخت شدم
با اعتماد به نفسی که اگه مورچه داشت فیل رو زیر پاهاش لح میکرد گفت
_ چرا استاد به این جذابی شوهر به این جذابی همه دخترا و پسرا و امگا ها جلوم غش میکنن بعد تو
از اینکه اینقدر پرو بود حرصم گرفت و گفتم
_ چرا ؟ اینم سوال داره میدونم قراره پدرم در بیاد از فیزیک متنفرم هیچ وقت نمیتونم حفظش کنم و یاد بگیرمش همیشه میلنگم توهم که معلومه بهم رحم نمیکنی
YOU ARE READING
I swear💤KOOKV🐺
Horrorپیان یافته ✅کاپل اصلی = کوکوی ژانر = امگاورس _ جنایی _اسمات _ هپی اند اسم فیک = قسم میخورم قسمتی از فیک جونگکوک از صنعت کثیفی که پدرش هست کنارگیری کرد اما مجبور به ازدواج با پسر عموش میشه کیم تهیونگ کسی که اینقدر تو گوشش زمزمه کردن که مال جنگ...