سر راهی ووت بزار شرطا زود تر برسه 🥺🥺
..................................................
( ویو : ویلای هانا )
خون قربانی ای که برا لوسیفر کرده بودن و نوشیدن
دیوانه وار خندید و گفت = دیدی جودانته دیدی چه راحت نقشه رو انجام دادم حالا باید منتظر قربانی و هدیه قشنگمون باشیم
جودانته همونطور که خون رو دندون هاشو با زبونش تمیز کرد گفت : مطمئنی
هانا = اونا برامون فایده ای ندارن من حاضرم برا لوسیفرم هر کاری کنم چون اون بهم پول و مقام میدهخنده ی دیوونه واری کرد که جودانته رو هم به خنده انداخت
جودانته = حالا قراره هدیه رو کی قربانی کنه
هانا _ هر دوتا شون تو یک مکان قربانی میشن
................................
از اون ماجرا یک ماه میگذشت اینقدر از حرکات هانا ترسیده بود که دو شب به زور میخوابید اون مادرش و خوب میشناخت آلفا خودش هم استرس داشت و سعی میکرد امگاش و آروم کنه بخاطر همین با جین و نامجون و رز و سجین زیاد وقت گذروندن جین و رز و باهم آشنا کردن و هر از گاهی به هم سر میزدن بچه ی رز به دنیا اومد یک دختر پوست شوکولاتی با چشای قهوه ای روشن و موهای بور اینقدر بچشون قشنگ بود که تهیونگ با هر دفه دیدنش غش میکرد و همیشه موقع حوصلش سر میرفت میرفت پیش رز تا اونم وقتی سجین آلفاش نیست تنها نباشه
هر موقع پیش هم میشینن کوک سجین و مسخره میکنه چون موقع رزی رو درد گرفت تهیونگ پیشش بود و به کوک گفت و باهم بردنش بیمارستان آلفا هم زنگ زد به سجین . سجین هم موقع میرسه بیمارستان میخوره به یک مستخدم و تموم غذا های سوپی روش چپ میشه و با همون وضع میره تو راه رو اتاق زایمان و کوک از خنده پاره میشه بعد پرستار سجین و پرت میکنن بیرون بخاطر آلودگیش..............................................
دستاش میلرزید چشماش تار میدید فقط هر جوری بود خودش و به خونه رز رسوند
با دستای لرزونش زنگ و زد و همون لحظه افتاد زمین و رز با دیدن جسم بی جون تهیونگ سری به سجین خبر داد و با کمک سجین تهیونگ و بردن تو اتاقهمونطور که آب روی صورت تهیونگ میریخت تا به هوش بیاد به سجین گفت
_ زنگ بزن به کوک بگو شرکت و ول کنه بیاد امگاش مرد_ اینجوری بگم خودش و میکشه تا اینجا برسه
_ سجین بحث نکن بگو بیاد
_ چشم
............................
تهیونگ داشت کم کم به هوش میومد که صدای وحشتناک ضربه ها به در و صدای زنگ خونه بلند شد
_ سجین برو اون وحشی و بیار خونه الان بچه بیدار میشه
سرشو برا تایید حرف رز تکون داد و به سمت در دوید و بازش کرد . کوک با چشمای سرخ و نگرانش منتظرش بود و دنبال امگاش میگشت
YOU ARE READING
I swear💤KOOKV🐺
Horrorپیان یافته ✅کاپل اصلی = کوکوی ژانر = امگاورس _ جنایی _اسمات _ هپی اند اسم فیک = قسم میخورم قسمتی از فیک جونگکوک از صنعت کثیفی که پدرش هست کنارگیری کرد اما مجبور به ازدواج با پسر عموش میشه کیم تهیونگ کسی که اینقدر تو گوشش زمزمه کردن که مال جنگ...