ووت بزار برام لاو🥺خیلی انرژی میده براگذاشتن پارت
......................................................
با عذاب وجدان تهیونگ و بلند کرد نه اینکه غذاب وجدان داشته باشه برا وحشی گریش تو سکس نه اتفاقا خوشحالم بود اما عذاب وجدانش برا این بود که به خواب رفت و تهیونگ و که تقریبا بیهوش شده بود و تمیز نکرد و ماساژش نداد وقتی بلند شد فقط یکم از کامش و رو شکم ته دید و فهمید تهیونگ تمیز کرده خودش و . اینجا بود که خودش و سرزنش کرد .
اون هیچ وقت اینقدر تو سکس ضعیف نمیشد تا هفت راند هم میرفت با سکس پارنتراش اما حالا با دو راند اونطور رو تخت افتاد و خوابید خون خون خودش و داشت میخورد
تهیونگ و آروم تو وان آب گرم که آماده کرده بود گذاشت و رفت رو تختی هارو عوض کرد و دوباره وارد حموم شد و تو وان نشست و تهیونگ و بدون اینکه صدمه ببینه کشید روش و بغلش کرد زمزمه تهیونگ و به سختی شنید_ تهیونگ عزیزم یکم بلند تر بگو بشنوم . چیزی میخوای ؟
_ آلفا سرده توش سرده
_ تو چی تهیونگ . آب که گرمه بیب
_ اونجا سرده
_ دستم و بزار همونجایی که سرده
دستش و آروم هدایت کرد و گذاشت رو رحمش
ماساژ آروم میداد تا تهیونگ آروم شه نمیفهمید چرا میگفت سرده اما بدنش گرم بود
بوسه ای به پیشانیش زد
_ تمشکم نمیخوای بیدار شی
بیشتر به سینه ی کوک چسبید و گردنش و بوسه زد
_ یکم آلفا
_ یکم زودتر که بیدار شی دیگه تو دانشگاه چرت نمیزنی
_ ساعت چنده ؟
_ شیش و نیم
_ نههههه
_ اگه میخوای امروز بمون خونه استراحت کن به مدیر دانشگاه میگم
_ نه میرم . میگم آلفا یکم بو سوختگی نمیاد ؟
_ آره منم متوجه شدم خیلی بوش ضعیفه
_ خوبی تمشک ؟ بشورمت بعد بریم صبحونه بخوریم
_ اوهوم خوبم . گشنمم هست میشه زودتر بریم
_ باشه بیب
شامپو بدن و برداشت و رو لیف ریخت و اول تهیونگ و شست و بعد خودش رو
حوله (تن پوش ) رو تن تهیونگ کرد و خودش هم با یک حوله کوچیک آب بدنش و خشک کرد و لخت رفت بیرون و از تو کشو یک باکسر برداشت پوشید به تهیونگ نگاه کرد که هودی بنفش و شلوار مشکی پوشیده بود
متوجه شده بود تهیونگ همش هودی میپوشه و شلوار بیرونی هاش هم اکثرشون مشکی بودسشوار و که به برق بود و قبل تر ازش تهیونگ استفاده کرده بود برداشت و روشنش کرد تا موهاش و خشک کنه
YOU ARE READING
I swear💤KOOKV🐺
Horrorپیان یافته ✅کاپل اصلی = کوکوی ژانر = امگاورس _ جنایی _اسمات _ هپی اند اسم فیک = قسم میخورم قسمتی از فیک جونگکوک از صنعت کثیفی که پدرش هست کنارگیری کرد اما مجبور به ازدواج با پسر عموش میشه کیم تهیونگ کسی که اینقدر تو گوشش زمزمه کردن که مال جنگ...