🦖part=17

2.6K 411 46
                                    

میدونی یک ووت گذاشتن با کامنت چقدر خوشحالم میکنه ؟

.......................................................

با لحن اخطار گونه ی کوک کمر بندش و باز کرد و بدن ظریفش رو پاهای آلفاش و بین بازو هاش گذاشت . تو بغلش رفت سرش و رو سینه ی سفت جونگکوک گذاشت

شاید پنج دقیقه ای میشد که از لمس های هم لذت میبردن آلفا که با دستاش هرجای بدن تهیونگ که در دسترسش بود لمس میکرد و امگا با لباش گردن کلفت آلفاش و بوسه های آروم میزد . رایحه هاشون خالص بود بدون بوی تند و یا تلخ هردوشون غرق آرامش بودن که با حرکت تهیونگ ، کوک نتونست خودش و آروم نگه داره برا مدت طولانی .. چطور میتونست مقاومت کنه وقتی لبای تهیونگ که آروم رو لباش میرقصدن چطور میتونست آروم باشه ؟

_اومم ... آلفاا ...اههه.. آروم ..ممممم

هردو لبای تهیونگ بین دوندوناش میکشید و محکم و عمیق میبوسید و مک میزد اون واقعا یک گرگ وحشی بود

پاهای تهیونگ که کنار بدنش رو صندلی بود رو به سمت خودش کشید و چسبوندش به خودش و دوباره بوسه شون رو از سر گرفت

با حس سوزش تو ریه هاشون اروم از هم فاصله گرفتن و نفس های عمیقی میکشیدن هردوشون خیره به لبای ورم کردشون بودن که بزاق هاشون به چونه اشون رسیده بود

_ من میترسم

اولین بار بود که از آلفا همچین جمله ای میشنید پیشونیش رو به پیشونی کوک چسبوند

_ از چی

_ یک آلفا ی هورنی که همرو تو تخت میکشوند و بعد از امتحان کردنشون اگه ازشون خوشش نمیومد رد میکرد . ولی تو چطور بدون سکس و حرفای خیس و عشوه اومدن داری من و به خودت جذب میکنی هوم .

سرش و کج کرد و برد تو گردن تهیونگ و جایی که قرار بود تا چند روز دیگه مارک کنه رو بوسید و همونجا سرش و تکیه داد

_ این ترسناکه برام تهیونگ

_ من هیج درکی از احساسات ندارم آلفا ولی من یک جورایی کنارت راحتم من همیشه از آلفا ها میترسیدم اما الان دوست دارم پیشت باشم نمیدونم چطور بگم

_ لازم نیست سخت کنی مسئله رو برا خودت. قلبت دیوانه وار داره برام میکوبه امگا

.................................................

خسته کوفته وارد پنت هوس شدن واقعا هیجا خونه ی خود آدم نمیشع
آه خستگی از هردوشون بیرون زد و جونگکوک وسایل رو تو سالن ول کرد و پرید رو کاناپه

_ سلام خونه ی عزیزمممم سلام عشقم من برگشتم خونه ی قشنگم

ریز ریز خندید به حرف های آلفا وسایل رها کرده رو جمع کرد و سرجاشون گذاشت

ده دقیفه بعد رفت پایین و کمرش و چرخ داد و قولنجش رو میشکست. نشست رو زمین و به مبل پنج نفره ی بزرگی که کوک روش دراز کشیده بود تکیه داد

I swear💤KOOKV🐺Where stories live. Discover now