part=18🦖

2.6K 409 35
                                    

یک ووت بهم میدی🐇 🌚

یک چوصه اسمات داره 🥲
.......................................................

_ تهیونگ ، تهیونگ بلند شو  تمشک

_ بله   آلفااااهه

_پاشو مگه نمیخواستی بیای فرودگاه

مخ تهیونگ روشن شد و فوری رو تخت نشست

_ چند دقیقه وقت دارم اماده شم

_ ده دقیقه

فوری مثل جت بلند شد و دست و صورتش و شست و مسواک زد و لباسش و عوض کرد و موهاش و شونه کرد و بالم لب زد و وقتی برگشت به سمت در آلفاش رو دید که با چشمای خمار و لبای به دندون گرفته  نگاش میکنه اما یچی رو جا انداخت زمانی که لخت مادر زاد شده بود حواسش به آلفایی که تو اتاق بود و داشت نگاهش میکرد نبود  
اون چیزی که وسط پاهای کوک بود که داشت منفجر میشد  جوری که اگر راه میرفت دردش میومد باید یک جوری میخوابوندش  

رفت سمتش و دستش و رو شونه هاش گذاشت و فشار کمی بهش وارد کرد

_ بشین

_ چرا آلفا ؟ حالت بد شده !

با صدای خش دار و آلفاییش زمزه کرد

_ زانو بزن امگا

و این تهیونگ بود که ناخوداگاه زانو زد و نشست و به جسم گوله شده ی بزرگ بین پاهای کوک خیره شدو آب دهنش و صدا دار قورت داد

دستش و  سمت کمربندش بردو بازش کرد و و شلوار و شرتش و باهم کشید پایین و دیک سیخ شده ی اش اومد بیرون  آهی از لذت کشید 
تهیونگ از شدت خجالت و شوک چشماش تا آخرین حالت باز موند و پوست سفیده صورتش حالا قرمز شده بود

دیکش و تو دستش گرفت و سمت گونه تهیونگ برد و به گونه و لبای تهیونگ میکشید    به صورت تهیونگ که چشماش و محکم به هم میفشرد نگاه کرد

_ چشمات و باز کن تهیونگ

_ ده دقیقه وقت داری ارضام کنی امگا پس خوب از زبون و دست هات استفاده کن  حواست به اون دندون های خوشگلت هم باشه

سر دیکش و به لبای بسته ی تهیونگ فشار داد

دهنش و باز کرد و گذاشت اون قول تو دهنش بره  و لباش رو جر بده  سوزش شدیدی در کناره های لبش احساس میکرد  و حس خفگی شدیدی داشت اما کاری نمیتوست کنه  که به عربده ی کوک یک قطره اشک از چشماش پایین افتاد

_ زود باش امگا خوب لیسش بزن و بخورش

دستاش و بالا اورد و رو دیک کوک گذاشت و لمس کرد و بقیه اش و میلسید 

دستاش و رو سر تهیونگ گذاشت و محکم و عمیق ضربه میزد اون نمیتونست صبر کنه تا تهیونگ با ناواردی براش ساک بزنه اونجوری تو یک ساعت هم ارضا نمیشد 

I swear💤KOOKV🐺Where stories live. Discover now