قلب پسر مهمان با شنیدن حرفهای به ظاهر ساده ی میزبانش، تندتر شروع به زدن کرد و شوک زده از حرفهایی که بعد از یک ماه بی خبری میشنید، آروم گفت:

_زنگ میزدی..

+نمیتونستم جین...نمیخواستم مزاحمت باشم.

صدای آهنگ بعد از ریتم کوتاه بالایی به یک باره قطع شد و حالا با کنار رفتن افراد رقصان وسط سالن، دو پسر بیشتر در معرض دید قرار گرفته بودند...
جین همونطور که با قرار گرفتن دستهای تهیونگ، پشت کتفش به سمتی هدایت میشد، با تعجب پرسید:

_مزاحم؟ کی گفته مزاحم میشی؟

پسر مومشکی میزبان درحالیکه با دست راهی رو نشونش میداد، سرش رو‌کمی خم کرد و کنار گوشش لب زد:

+فعلا باید با من برقصی...

_ولی آهنگ که قطع...

نزدیک به راهرویی رسیدند و تهیونگ با لبخند یک طرفه ای که زد، جواب داد:

+اینجا نه جین...اینجا واسه ما کافی نیست...

در اتاقی بازی شد و جین با فشرده شدن پهلوی سمت راستش، توسط دست چپ تهیونگ که حالا از پشت کتفش به روی کمرش سر خورده بود، با لرزش کوچکی به خودش اومد...تهیونگ در رو بست و با لبخندی به سمت جین متعجب وسط سالن بزرگ رقصش، به سمت سیستم چند منظوره ی گوشه ی اتاق رفت...

جین به اطرافش خیره بود و چشمش سرتا سر اتاق‌ پوشیده از آینه رو بررسی میکرد که صدای موسیقی به یکباره اتاق رو در بر گرفت...به سمت تهیونگ برگشت و پسری خندان رو دید که با رسیدن به نزدیکش، کمی خم شد و دستش رو جلو آورد:

+با من میرقصی کیم سوکجین؟

دلش برای پسر جنتلمن رو به روش میلرزید اما با یادآوری یک ماه گذشته اخمی کرد:

_اما تو...

+توضیح میدم جینی...فقط دستمو قبول کن.

با تردید دستش رو داخل دست جلو اومده ی تهیونگ گذاشت و با قفل شدنش بین انگشتهای بزرگ پسر بازیگر، کمرش هم اسیر دست دیگه اش شد...

آهنگ‌ملایم پخش میشد و پسر میزبان با چفت کردن جین به خودش، حرکت آرومی رو شروع کرد...دست جین سر شونه ی پسر مقابلش نشست و با گذاشته شدن صورت تهیونگ به یک طرف صورتش، نفسش حبس شد...

آروم نفس میکشیدند و آروم با ریتم آهنگ حرکت میکردند...صورت پسر میزبان به آهستگی برگشت و با قفل کردن پیشونی هاشون بهم، زمزمه کرد:

+تولد چهارسال پیش آیرین رو یادته؟

چشمهاش رو بسته بود و با نفس عمیقی که از اطراف جین میگرفت، ادامه داد:

+من خیلی خوب یادمه جین... یادمه بعد از دوسال از آمریکا برگشته بودم و با اصرار سولگی به اون مهمونی اومدم...

You owe me a danceWhere stories live. Discover now