☁️𝐂𝐫𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐎𝐟 𝐂𝐥𝐨𝐮𝐝𝐬☁️

1.6K 391 127
                                    


هشدار انگستی زیاد برای این پارت😭
از ۳۰۰۰ کلمه لذت ببرید💜 یه پارت طولانی از نففایل...
شاید بهترین پارت نففایل؟ یا پارتی که حداقل من عاشقشم:)

RIGHT NOW

شش روز از موقعی که پلک‌هایش را از هم گشوده بود و زندگی تازه شیرینش تبدیل به جهنم شده بود می‌گذشت.

پارچه ی بلند سفیدرنگ را دور چهارانگشت هردستش که در این روز مملو از زخم و تاول شده بودند، می‌پیچد.

هر دو دستش که تمام می شود شمشیرش را از کنار در کلبه اش برمی‌دارد و بیرون می‌رود.

جلوی کلبه‌اش، استادش و شاهزاده ایستاده بودند. با پلک فرو بستنی تنها دفعه‌ای که تهیونگش اینجا داخل حیاط روبه‌روی کلبه‌اش ایستاده بود را برای خودش تداعی می‌کند.

آن گرگِ سفید با رایحه‌ی پرتقال را! دوباره تهیونگش را به دست می‌آورد، دوباره تمام زندگیش را به خودش برمی‌گرداند.

می‌تواند از همینجا تعداد خیلی زیادی از سربازان را که کمی دور تر از خودشان ایستاده بودند ببیند. فرمانده مین یونگی، صاحب اختیار سپاه گوریو کارش را خوب انجام داده بود‌.

با درد گرفتن قلبش، اخم‌هایش را در هم می‌کشد. لب می‌گزد و با فشردن قلاف شمشیر بین انگشتان زخم شده‌اش قدمی نزدیک تر می‌شود.

تهیونگش حالش خوب نبود، هردفعه اینطوری درد می‌کشد؟

یا این درد از حس تنهایی جفتش بود؟ امگایش بی پناه و اسیر رها شده بود. امروز شروعش می‌کرد، رسیدن به لونا...رسیدن به زندگی‌اش را.

- همه چیز آماده ست فرمانده؟

یونگی با نگاهی نافذ داشت حال آن پسر را وارسی می‌کرد که زیاد خوب به نظر نمی‌رسید. خودش و سوکجین خوب می‌دانستند تا این حد سکوت کردن در این چند روز سرنوشت خوبی ندارد.

بعد از این همه خودخوری با درد خودش و تهیونگ، قرار بود چه جهنمی درست کند؟

- سربازا برای خدمت به تو آمادن، خوب وفادار آموزششون دادی. حکم چی؟

جانگکوک در جواب سوکجین دستی به پهلویش می‌کشد، حکم را همانجا گذاشته بود.

می‌خواست جوابش را بدهد و بگوید پیشش است اما با احساس گیجی و غریبگی زیادی که مارکش را به سوزش انداخت باز هم گره‌ی بین ابروهایش سفت شد.

عادت نمی‌کرد! هرچقدر هم در این شش روز این بی قراری‌ها وقت و بی وقت، ثانیه به ثانیه به او و مارکش حمله می‌کردند باز هم عادت نمی‌کرد.

- حالت خوبه جانگکوک؟

با صدای سرد و جدی استادش، با جمع کردن چشمانش سری تکان می‌دهد. قدمی از آنها جلوتر می‌گذارد و می‌گوید:

☁️NEPHOPHILE☁️Where stories live. Discover now