ژان پشت حریر رویهاش لبخند آرامی زد و دست تهیونگ را روی سینهی پسر گذاشت.
- درسته. شما اگه جفتش بودید امکان نداشت متوجه رایحهی شکوفهی گیلاس نشید. پس...جفت این امگای باردار کجاست ولیعهد؟
نامجون شوکه قدم لرزان و ناهماهنگی جلو گذاشت.
- چی داری میگی؟
صدایش خمشگین بود و حیرت زده.
ژان اما به آرامی و با نوازش کوتاهی دستش را از روی نبض شاهزاده برداشت و موهای پسر را از روی صورتش کنار زد.
- چی رو متوجه نمیشید ولیعهد؟ به راحتی میشه نبض بارداری رو حس کرد! هرچند خیلی ضعیفه و زمان زیادی ازش نمیگذره. اما...
چشمهای نامجون از هم باز می شوند و دستش مشت میشود.
- اما چی؟ حرفت رو کامل بزن!
ژان با گرفتن پایین لباس مشکیاش از روی زمین بلند میشود، روبهروی مرد می ایستد و با چسباندن مشت یکی دستش به کف دست دیگرش کمی تعظیم میکند.
- من رو ببخشید سرورم، چشم. اگه میخواید حال کامل شاهزاده رو بهتون گزارش بدم میگم.
چشمهای نامجون با نگرانی دو دو میزدند.
- بهم بگو!
- علاوه بر بارداری، ایشون داخل بدنشون یه مبارزهی وحشتناک دارن. یه سم و پادزهر، گرگشون عقب کشیده. نیستش که کمکش کنه و جفتشون...کجان؟ یا...اصلا جفت دارن؟
نامجون دهانش باز و بسته میشد اما نمیتوانست چیزی بگوید. سم؟ پادزهر؟...
- چون روی گردنشون مارکی نیست!
صدای نفسهای سنگینش داخل اتاق میپیچید.
- تو...این حرف های چرند چیه میگی؟ فقط با یه نبض گرفتن تونستی اینا رو تشخیص بدی؟
با چشمان وحشیاش داخل چشمهایی که تنها عضو صورت طبیب بودند که مشخص بود خیره شد. سعی کرد داخلشان عمیق شود و افکارش را بخواند
اما...نتوانست! نتوانست درون آن چشمهای درشت و مشکی نفوذ کند و ژان زیر رویهی حریر مشکی لبخند کمرنگی روی لبش نشست.
- سرورم، ازتون میخوام به حرفم اعتماد کنید. من تو چین بهترین طبیبم، امکان نداره اشتباه کنم.
نامجون موهایش را به چنگ کشید و سرش را رو به بالا گرفت.
- خیله خب خیله خب، اگه اینایی که میگی درسته پس درمانش کن. معطل چی هستی؟ زودباش!
ژان اما ثابت سر جایش ایستاده بود و هنوز هم به مرد خیره شده بود. بعد از چند دقیقه سرش را به سمت تهیونگ چرخاند و با نگاه غمگینی پسر را نگاه کرد.
YOU ARE READING
☁️NEPHOPHILE☁️
Werewolf⚡تمام شده⚡ ☁️𝑵𝒆𝒑𝒉𝒐𝒑𝒉𝒊𝒍𝒆(کسی که عاشق ابرهاست)☁️ گول اول فیک و نخورید، خطر حمله قبلی بر اثر انگستی زیاد❌اگه خودآزاری دارید و مثل من میخواید قلبتون بیاد تو دهنتون از درد بخونیدش‼️ ☁️خلاصه: چند وقتی میشه برای آموزش آلفای ولیعهد《تهیونگ》، فرماند...