HAPPY 10 K VIEW
SURPRIES FOR 100 FOLLOWERبه لباسهای تنش نگاه میکند، انگشتانش به روی نرمی ابریشم پارچه کشیده میشوند.
توی تمام این بیست سال زندگی کردن هیچ وقت همچین لباسی نپوشیده بود.
نه هوسوک و نه هیچ کدام از امگاهای دیگر داخل این خانه! اما سوال اصلی اینجا بود، چرا حتی یک نفرشان با نشستن آن پارچهی ارزشمند روی تنش لبخند نزده بود؟ چرا ذوق نکرده بود و خودش و لباس را بیشتر در آغوش نمیگرفت؟
چون...چون شاید همگی میدانستند اسیر دشمن بودن اینگونه نیست؟
یک جای کار میلنگد؟ و آن لنگ زدن طوری شدید بود که بیشتر از هرچیزی میترسیدشان.
هوسوک حس میکرد مانند برهای شده که دارند به او میرسند تا روی دبخ کردنش برسد.
سر از تنش جدا کنند و تمام آب و غذا دادنشان را به جان خودشان بزنند. قلبش تند میزد، انگاری داخل دهانش بود. لازم بود بگوید...حتی یک روز از دیدن کسی نگذشته او را از دست داده بود؟
تا به حال دردش را حتی به خودش یادآور نشده بود. اما گرگینهها میتوانستند جفتشان را تشخیص دهند.
و زمانی که هوسوک گرگ آن آلفای محافظ را دید...خب مثل اینکه فرمانده مین یونگی جفتش بود!
الان باید چه حسی میداشت؟ غم؟ درد؟ خوشحالی یا چی؟خوشحال باشد از اینکه دیگر جفتی نیست تا با تحقیر امگای مرد بودنش را نگاه کند؟
یا غم از بیخبری؟ نکند واقعا آن گرگ بی جان، بی جان شده بود؟
قلبش باز هم بی رحمانه تر به سینهاش چنگ میزند.
باز شدن محکم در اجازهی بیشتری برای فکر کردن به امگا نمیدهد.کمی خودش را گوشهی دیوار جمع تر میکند. دوباره سربازها آمده بودند، کجا میخواستند ببرندشان؟ مگر آن فرمانده با سربند سفید نگفته بود جایشان همینجاست؟
پس چرا سربازها از زیر دست هرکدامشان میگرفتند و بی رحمانه از آن اقامتگاه بیرون میکشیدنشان؟
زور سربازهای آلفا طوری بود که تک تک امگاها حس میکرد دیگر استخوان دستی برایشان باقی نمانده. اما از بین هیچ کدام آوایی بر اعتراض بیرون نیامد، حتی سویون امگای مرد کوچک. ضعف نشان دادن به دشمن؟ آن ها سالها بود داخل یک دهکدهی متروکه کنار هم یک زندگی شاد تشکیل داده بودند.
به هیچ وقت قرار نبود از عزت نفس خودساختهی خودشان دست بکشند. حتی با اینکه با هم هماهنگ هم نکرده بودند، تک تکشان این موضوع را می دانستند.
داشتند پنهانی به جایی می بردنشان، این از ساعت شبانه روز مشخص بود. ساعاتی بین دو تا چهار بامداد، کسی نبود که ببیند امگاها را کجا میبرند!
ΔΙΑΒΑΖΕΙΣ
☁️NEPHOPHILE☁️
Λυκάνθρωπος⚡تمام شده⚡ ☁️𝑵𝒆𝒑𝒉𝒐𝒑𝒉𝒊𝒍𝒆(کسی که عاشق ابرهاست)☁️ گول اول فیک و نخورید، خطر حمله قبلی بر اثر انگستی زیاد❌اگه خودآزاری دارید و مثل من میخواید قلبتون بیاد تو دهنتون از درد بخونیدش‼️ ☁️خلاصه: چند وقتی میشه برای آموزش آلفای ولیعهد《تهیونگ》، فرماند...