♡Happy 1k view♡شرط ووت هنوز ۳ تا مونده بود برسه اما وقتی ویو رو دیدم دلم نیومد:) بیاید برای پارت بعد ووتا رو به نیم کا برسونید این وی را ذوق زده کنید🥺🤣
☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️
دوباره و برای چندمین بار توی این هفته داشت توسط اون مرد رو تعقیب میشد.
کسی که حالا خیلی خوب میدونست کیه. برادرش، کیم سوکجین! البته که برادر واقعیش نبود و فقط داشت با اینکارها و فضولی کردن توی کار نامجون واسه خودش دردسر میتراشید.
کلاهش رو پایین تر میکشه و با پوزخندی که روی لبش میشینه برخلاف مسیر همیشگی گیسانگ خانه داخل کوچهی تاریکی میپیچه.
و اون آلفای احمقم پشت سرش میاد، هرچه که به انتهای اون کوچه نزدیک تر میشن نامجون قدماش رو کوتاه تر و سنگین تر برمیداره و در آخر وقتی حس میکنه کمتر از پنج قدم با سوکجین فاصله داره میایسته.
دستاش رو پشتش قفل میکنه و سرش رو بالا میگیره و بعد، با نیم چرخشی سمت سوکجین برمیگرده و نیم رخ تاریک و ترسناکش رو برای پسر به نمایش میذاره.
- برادر؟!
سوکجین شوکه سرجاش ایستاده بود، نمیدونست باید عقب بکشه یا همونجا بایسته. چطوری نامجون متوجهش شده بود؟
حالا کاملا نامجون رخ به رخ با سه قدم فاصله جلوش ایستاده بود و لبخندی روی لباش نشونده بود.
لبخندی که با به نمایش گذاشتن چالهای گونهش شاید به ظاهر دلنشین و جذاب بودند اما فقط ترس رو به دل آلفای روبه روش میانداختند.
- اینجا چیکار میکنی؟
هر چه اون لبخند بیشتر کش میاومد سوکجین تند تپیدن قلبش رو بیش از پیش احساس میکرد. عرق سرد روی تیغهی کمرش نشسته بود و دهانش به خشکی میزد.
- من...آم...
یک قدم فاصله...چرا نگاهش رو مستقیم به اون پسر نمیدوخت؟ چرا داشت به پارچهی ابریشم اما غیر سلطنتی نامجون نگاه میکرد؟
- امشب مراسم ازدواج پسر وزیر چانگه، قراره پسرش برای امگاش کل پاتخت رو ساعت چهار صبح با آتیش بازی پر کنه. مطمُنم که شاهزاده نتونستن ذوق و اشتیاق خودشون رو برای دیدن زیباییهای آسمون امشب کنترل کنن، مگه نه؟
و اما وقتی سوکجین مردمکهای لرزانش رو بالا کشید و به مرد نگاه کرد، نامجون با نگاه به اون چشمهای توی دلش هزار بار به اون افکار ترسیده خندید.
شاهزادهی بیچاره، انقدر هول کرده بود و ترسیده بود؟
- آ...درسته شاهزاده. امشب...آسمون خیلی قراره قشنگ بشه.
YOU ARE READING
☁️NEPHOPHILE☁️
Werewolf⚡تمام شده⚡ ☁️𝑵𝒆𝒑𝒉𝒐𝒑𝒉𝒊𝒍𝒆(کسی که عاشق ابرهاست)☁️ گول اول فیک و نخورید، خطر حمله قبلی بر اثر انگستی زیاد❌اگه خودآزاری دارید و مثل من میخواید قلبتون بیاد تو دهنتون از درد بخونیدش‼️ ☁️خلاصه: چند وقتی میشه برای آموزش آلفای ولیعهد《تهیونگ》، فرماند...