پلک زد، جلوی چشمانش به رنگ خون در آمده بود. صدای جیغهای آشنایی در گوشهایش میپیچید. آشنا بودند! صدای خودش بود که بین پردههای گوشش منعکس میشد.
- جانگکوک!
چرا داشت فرمانده و آلفایش را صدا میزد؟ چرا صورتش خیس از اشک بود؟ چرا حس میکرد کابوس دیده؟
کم کم سرخی جلوی چشمانش داشت کمتر میشد، آب دهانش را بلعید و از سوزشش چهره در هم کشید.
دست روی قلب پرتپشش گذاشت و با حائل کردن دست دیگرش روی تشکی که بود نشست.
اینجا اصلا شبیه به اقامتگاه خودش نبود! حتی رایحهی اتاق خودش را هم نمیداد. تهیونگ هیچ وقت نمیگذاشت داخل اتاق عود روشن کنند اما حالا دودی با رایحهی یاس داخل اتاق میپیچید.
با بهم پیچیدن معدهاش دستش را از روی سینهاش به روی آن سر داد و رویش را فشرد. اینجا کجا بود؟
تصاویر محوی مدام از جلوی چشمانش رد میشدند. تهیونگ میترسید از دیدنشان! خون بود، فریاد بود، شمشیر بود، ترس بود...
و نبود! و نفس نبود، چشمهایش نبود، نواهایش نبود.
آن جسم بیهوش شدهی گرگ جلوی چشمانش هیچ چیزی نداشت و تهیونگ لحظهای نفسش رفت از این نبودن!
لبهای خشکیدهاش لرزیدن و بغض سخت تر از پیچش معدهاش به گلویش چنگ انداخت.
- جانگکوک؟
درمانده زمزمه کرد، نمیتوانست این کابوس واقعیت داشته باشد. آری...فقط، یک خواب خیلی پرت بود!
دستش را دراز کرد تا به جایی بند شود و با حس کردن میلهای چوبی خودش را بالا کشید و بلند شد.
باید از در این اتاق بیرون میرفت و آلفایش را در آغوش میگرفت.
جلوی چشمانش توسط پردهای سیاه تصاحب شد اما تهیونگ حتی ذرهای عقب نکشید. با پاهایی که هیچ جانی در خود نداشتند با دید تار و محوش جلو رفت.
- جانگکوک؟ هی...؟ کجایی؟
نه نه نه، نباید گریه میکرد. دلیلی نداشت گریه کند، اگر جانگکوک او را گریان میدید حتما نگران میشد.
لبهایش را محکم زیر دندان گزید و آب دهانش را بلعید. دلیلی برای بی تابی نبود، اون فقط یک خواب بود.
به زودی بین بازوهای قطور جانگکوک به آغوش کشیده میشد و به خوابش میخندید. اما...اما حتی خوابش هم برایش ترسناک بود!
بالاخره دستش به سطحی مانند در رسید، با انگشتانی یخ زده و لرزان خودش در را کنار کشید.
هیچ چیزی نمیدید، همه چیز محو بود. فقط خودش را به دست غریزهاش سپرده بود تا رایحهی شاد لیمو و تمشک را حس کند!
YOU ARE READING
☁️NEPHOPHILE☁️
Werewolf⚡تمام شده⚡ ☁️𝑵𝒆𝒑𝒉𝒐𝒑𝒉𝒊𝒍𝒆(کسی که عاشق ابرهاست)☁️ گول اول فیک و نخورید، خطر حمله قبلی بر اثر انگستی زیاد❌اگه خودآزاری دارید و مثل من میخواید قلبتون بیاد تو دهنتون از درد بخونیدش‼️ ☁️خلاصه: چند وقتی میشه برای آموزش آلفای ولیعهد《تهیونگ》، فرماند...