𝕋𝕨𝕖𝕟𝕥𝕪 𝕡𝕒𝕣𝕥 ☕︎

2.7K 246 22
                                    

تیر به شونه ی تهیونگ اصابت کرد!
پسر دادی از درد کشید و دستش رو روی شونش گذاشت

یکی از افرادش تیری داخل قلب لی زد که باعث شد مرد روی زمین بیوفته و با خوردن تیر دیگه ای داخل مغزش، بدون لحظه ای وقفه تموم کنه!

جکسون، پسر رو داخل ماشین برد و به راننده گفت:" هر چی زودتر مارو برسون بیمارستان!"

ماشین حرکت کرد و بعد از پنج مین به نزدیک ترین بیمارستانی که بود، رسیدند.

تهیونگ رو داخل بیمارستان برد و به گفته دکتر داخل اتاق عمل بردنش تا تیر رو از داخل شونش در بیارن ( ترجیح میدم که در اوردن تیر رو توصیف نکنم ، یک راست میریم سراغ جایی که شونش رو باند پیچی میکنن )

_____________________

بعد از بخیه زدن زخم اون رو باند پیچی کرد و گفت :" تقریبا یک تا یک ساعت و نیم دیگه مرخص میشن."

جکسون سری تکون داد و از اتاق بیرون رفت تا کار های ترخیص تهیونگ رو انجام بده

یک ساعت بعد-

جکسون اروم دست تهیونگ رو گرفت و سمت ماشین هدایت کرد

تهیونگ سوار ماشین شد و راننده سمت عمارت رانندگی کرد ...

_____________________________

السلام و علیکم و رحمت و الله و برکاتو
چه خبرا؟

به خاطر کم بودنش واقعا واقعا ببخشید چون پارتی که فردا آپ میشد اماده بود من مجبور بودم این پارتو یه جوری تنظیم کنم که پارت بعد دقیقا بشه ادامش 🥲

خب دیگه امیدوارم این پارت رو هم دوس داشته باشید و بابای :>

𝕃𝕚𝕥𝕥𝕝𝕖 𝕒𝕝𝕠𝕟𝕖 ☃︎Where stories live. Discover now