صدای گریه بلند کوک رو از بالا شنید
سریع بلند شد و رفت به سرعت رفت بالا
در رو باز کرد و کوک رو دید که وسایلشو جمع کرده و گذاشته روی تخت و افتادهولی خیس بود
سمتش رفت
_ چیشدی خوشکلم چرا گریه میکنی+ ددی هق هق من ژیش کلدم هق
ته نگاه کرد و دید کوک خیس کرده
_ ا..اشکال نداره حالا بلند شوکوک بلند شد و ته همه لباساشو درآورد
کوک خجالت کشید و دستاشو روی صورتش گذاشت_ خجالت نکش عزیزم
حوله ای دور کوک پیچید و تمام بدنش رو پوشوند
_ سویوننن
سویون سریع اومد بالا
& ب..بله قربان..
_ اینجا رو تمیز کن لباساروهم ببر
کوک رو براید استایل بغل کرد و بردش توی حمامآب حمام رو باز کرد و بعد از پر شدن کوک رو توی وان گذاشت
+ هق ددی من پشل خوفی نیشتم هق ..
_ نه بیب تو خیلی پسر خوبی هستی
_ نمیتونستی خودتو نگهداری ؟+ نه هق هق
_ باشه آروم باش
گوشیش رو در آورد
و به جکسون زنگ زد
_ الو جکسون.. بله ته
_ یه پستونکو شیشه شیرو ..... با پوشک و پودر بچه بگیر بیار...چیشده
_ حرف نزن تا نیم ساعت دیگه باید اینجا باشن
میدی به خدمتکار بیاره تو اتاقم... باشه بابا تو...
تلفن رو قطع کرد و سمت کوک رفت
یکم شامپو روی سرش ریخت و سرشو شستبعد از حدود چند مین دور کوک حوله پیچید و نینی وار بغلش کرد
کوک دستاشو دور گردن ته حلقه کرد و پاهاش رو دور کمرش
_حمام خوب بود
+ آله ددی ملشی
ته کوک رو روی تخت گذاشت و کوتاه لباشو بوسیدنگاه کرد دید وسایلی که گفته بود روی میزه
بند حوله کوک رو باز کرد که کوک لرزی کرد_ آروم باش
آروم بدن کوک رو خشک کرد
پودر بچه وبسته پوشک رو آورد و یه پوشک از توش در آورد
یکم پودر بچه به کوک زد_ کوک پاهاتو باز کن
کوک با خجالت و لپاش که شبیه انار شده بودن پاهاشو باز کرد
ته بلندش کرد و پوشک رو زیرش قرار داد
بعد از بستن پوشک یه هودی زرد بلند
و یه شلوار مشکی در آورد و تن کوک کرد_ اگه جیش داشتی به ددی بگو باشه ؟
+ با چه
+ ددی کوکو دلژ بدل میخودته از کیوتی کوک لبخندی زد و کوک رو بلند کرد و روی پاهاش گذاشت و چسبوندش به خودش
+ ددییی دوژت دالممم
_ من بیشتر کیوتمصدای در اومد
_ بیا داخلته با صدای خشنی گف و کوک یکم ترسید و بیشتر تو بغلش مخفی شد
.. سلام ته
_ صد بار گفتم به من نگو ته..ایشش نیم ساعت دیگه پرواز داریم برای آمریکا
_ همه چی رو حاضر کردین ؟
...آره
_ ۲۵ تا بادیگارد واسه کوک چی ؟
..اونم حله
_ اوکی برو دیگه
..فاک یو
بعدشم سریع از اتاق رفت بیرون
_ عوضی
+ددی
_جانم+ میخوایم چیچال تنیم
_ میخوایم بریم آمریکا
کوک رو روی تخت گذاشت
+منم با خودت میبلی؟_ آره نینی کوچولویه من
_الان میخوام لباس عوض کنم الان میام پیشت
+ باچه
ته رفت تو اتاق لباس و یکی از کتو شلوارهای مارکشو پوشید
یه کفش انتخاب کرد و ساعت گرون قیمتشون دستش کرد
بعد از حدود چند دقیقه از اتاق بیرون اومد
کوک رو تخت نشسته بود و با اومدنش بهش نگاه کرد و دستاشو بهم کوبید
+ خیلی خوژ تیپ شودی ددیییی
بعدش هم بلند شد و دوید سمت ته
ته دوستاشو باز کرد و بغلش کرد_ دیگه باید بریم
+ میشه بدلت بیمونم
کوک با لحن مظلومی گفت_ آره نینیه من
از اتاق خارج شدن
_______________
هاییی
گایز اول بگم پارت قبل حذف شد
چون یکم پارت ها با هم قاطی شده بودن
واسه همین امروز به خاطر دو تا دلیل اپ کردم۱. باج گیری یه سری از دوستان 🙂😂
۲. برای اینکه پارت هارو قاطی نکنیدبعد اینکه امروز رو میتونید حساب نکنید این هفته طبق هفته های دیگه جمعه و شنبه هم اپ میشه
love you all 💜✨
YOU ARE READING
𝕃𝕚𝕥𝕥𝕝𝕖 𝕒𝕝𝕠𝕟𝕖 ☃︎
Fanfictionکوک پسری که مادرش مرده و پدرش براش هیچ ارزشی قائل نیست کیم تهیونگ رییس بزرگترین باند مافیایی آسیا که کشتن یک نفر براش مثل آب خوردنه چی میشه اگه این دو نفر .... ژانر : اسمات - ددی کینگ - امپرگ - هپی اند - مافیایی - لیتل کاپل اصلی : ویکوک کاپل ف...