ایشالا فردا هم با لیوای شیپش میکنن😶
باکوگو
این چی داشت میگفت
پدر من هر کاری هم که کرده باشه قتل انجام نداده_ایزوکو هیچ معلوم هست چی میگی؟
+شوتو..شوتو همه چیزو برام توضیح داد
_چرا فکر میکنی راست میگه؟!!
تا حالا بهت راست گفته؟!...+این حرفش راست ...بود مطمئنم
_ایزوکو جای اون پرونده رو بگو بزار من از اونجا بیارمت بیرون بعدش من خودم راجب این موضوع تحقیق میکنم
موندن تو ..تو اونجا خیلی خطرناکه
راستی کدوم یکی از دوستام خیانت کاره؟میدوریا
اصلا بزار جای پرونده رو بگم من که قرار بود بمیرم حالا چه فرقی میکنه به دست کی باشه
+اسمشو نمیدونم ولی موهاش قرمزه پرونده هم توی حیاط خونمون زیر نزدیک ترین درخت به خون....
*با کی داری حرف میزنی؟
اومد سمتم و گوشیو ازم گرفت و پرت کرد تو دیوار شکوند
*پس اینجوری جواب محبتای منو میدی (تو محبت کردی به بچم😶)
باکوگو
وایسا این صدای اون عوضیه دو تیکهایی بود فهمید ایزوکو داشت با من حرف میزد
مطمئنم یه بلایی سرش میاره
سریع حاضر شدم
وایسا خونهی ایزوکو کجاست؟
صبر کن راستی دوستی که موهاش قرمزه نکنه ایجیرو رو میگهمیدوریا
دست منو کشید و منو برد یه جایی
+اییی اییی دستم
دستم درد میکنه*اگه یه بار تنبیهت کنم میفهمی با کی طرفی
منو برد تو یه اتاق
همون اتاق قبلی بودنمیخواستم اینجا بمیرم میخوام برای اخرین بار با کاتسوکی حرف بزنم
+من یه چیزی ایییی....
منو محکم پرت کرد روی تخت
*تو چی؟
+من یه چیزی میدونم
*چیزایی که میدونی و برای خودت نگه دار الان میخوایم یکم با هم حال کنیم
+اما ..اما یه نفر داره بهت خی...
اومد نزدیک تر هر چقدر که نزدیک تر میشد من عقب تر میرفتم تا جایی که دیگه چسبیده بودم به تاج تخت
+یکی داره بهت خیانت میکنه
اینو تقریبا با یه دادی گفتم که اون مکث کرد
*فکر کردی باور میکنم؟!...
دستشو آورد بالا گذاشت رو گونه هام
![](https://img.wattpad.com/cover/277685118-288-k425680.jpg)
ВИ ЧИТАЄТЕ
be with me
Fanfictionژانر:واقعا نمیدونم فقط اینو میدونم که امگاورسِ💔😂 موضوع ام تو پارت اول هست دیگه آخرشم سد اند نیست فکر کنم اصلا میبینید چقدر خوب فن فیکمو توضیح دادم👆😂 باکوxدکو من علاقه زیادی به این شیپ دارم پس نپرسید چرا دوباره از این مینویسی💙