part 18

527 79 49
                                    

باکوگو

این شوتو عوضی چرا جواب داد

معلومه دیگه وقتی وسایلاشو جمع کرده حتما رفته پیش این کثافت

_گوشیو بده به ایزوکو

*برای چی باید همچین کاری کنم!

_تا نیومدم اون صورت خوشگلتو خراب نکردم اون گوشیه کوفتیو بده بهش

*ایزوکو دوست نداره باهات حرف بزنه

_این مضخرفترین دروغی هست که تا حالا شنیدم
گوشیو بده بهش

*میدونی دو ساعت داشتم سعی میکردم گریشو بند بیارم حتی منم قرار نیست بزارم انقدر گریه کنه

منظورش از گریه چی بود یعنی دوباره داشته بخاطر من گریه میکرده

_من گول این حرفتو نمیخورم گوشیو بده بهش

*باشه حرف منو باور نمیکنی
برو تو دوربین خونت ببین
وقتی دیدی زنگ بزن حوصله ندارم توضیح بدم که چرا گریشو درآوردی

بعدش گوشیو قطع کرد
این از کجا میدونه اتاقم دوربین دارم

رفتم لپ تاپمو روشن کردم و رفتم تو فیلم دیروز

زدم جلو تا اون جایی که دیدم هوا تاریکه و من دارم وارد اتاق میشم و ایزوکو ام پشتم داره وارد میشه

داشتم بهش یه چیزی میگفتم اما نمیفهمیدم

رفتم صدای فیلمو زیاد کردم

شروع کردم به دیدنش

فقط به صفحه زل زده بودم ‌و به خودم گفتم این فیلم دروغه

بعد از اینکه به گریه انداختمش از اتاق رفت بیرون

لپ تاپ و درشو محکم بستمو پرت کردم تو دیوار
من ..من چرا همچین چیزیو بهش گفتم
بهش گفتم با شوتو بره
این بهترین کار شوتوعه
حتی اگه مستم بودم قابل بخشش نیست
امروز میخواستم کارای شوتو رو بهش بگم و سمت خودم بیارمش
اما این چیزی که من گفتم حتی از اون شوتو هم بدترم

لیاقت من زنده بودن بین ادما نیست
لیاقت من فقط اینه که تو یه جا تنها گیر بی‌افتم حتی لیاقت مرگم ندارم

تا حالا انقدر از خودم حالم بهم نخورده بود

اما ایزوکو چرا رفته پیش شوتو
فکر کنم فهمیده شوتو قاتل مادر و پدرشه
چرا پس باهاش رفت

گوشیمو برداشتم و زنگ زدم دوباره به ایزوکو

دوباره صدای نحسشو شنیدم

*اووو فکر کنم فهمیدی چه گندی زدی

_اون الان کجاست؟

*اگه بگم مرده چی؟!..

چی نه نه نه این اشتباهه

_نه زر میزنی

*اره خوب فعلا زندست چون از وقتی اومده فقط تو اتاقشه و چیزی که ازش میخوام و نمیگه اما بالاخره میگه

_ازش چی میخوای من بهت میدم هر چی میخوای فقط اونو ول کن

*میدونی اونو تهدید کرده بودم که اگه تا فردا نیاد مرگ تو حتمیه بخاطر همین اومد
اما تو فقط بخاطر گذشتت ایزوکو رو رنجوندی
بنظر تو پیش کدوممون بمونه حالش بهتره؟

_شوتو تا بیشتر عصبانی نشدم بگو کجاست

*میدونی اگه کاری با من یا کار با هر کسی که با منه داشته باشی ایزوکو میمیره پس مثل یه بچه خوب بشین سره جات
تو که دوست نداری عاقبتش مثل خواهرت شه!...

حرف اخرش ..حرف اخرش کاری کرد بدنم مثل چی سرد بشه

_منظورت چیه؟...

*میدونی هم بدن فوق‌العاده‌ایی داشت هم چهره زیبایی داشت
اما حیف که من بچه بودم
بهتره بری از برادرم بپرسی اون بهت میگه

بعدش شروع کرد به خندیدن
پس کار این عوضیا بوده
یعنی چی؟!..
چرا باید همچین کاری میکردن!..

*حتما برات سواله که چرا ما این کارو کردیم
میدونی همه اینا بخاطر چی بوده؟...
پدرت میدونه برو ازش بپرس
اگه اون چیزی که ازش میخواستیمو انجام میداد ما لازم نبود این همه کار کنیم نیاز نبود خواهرت بمیره نیاز نبود خانواده ایزوکو بمیره و حتی نیاز نبود که ایزوکو تو دستای من باشه
من و بخاطر این کارا مقصر ندون برو پدرتو مقصر همه اینا بدون و ایزوکو بخاطر تهدید کردن تو ندزدیدم بخاطر اینه که جای چیزی که میخوایمو میدونه

بعدش تلفن قطع کرد

پدرم چیکار کرده که این همه آدم باید تقاص کاراشو بدن حتی خانواده‌ایی که مقصر نبودن

درسته نتونستم خواهرمو نجات بدم اما ایزوکو رو نجات میدم
از اینکه فهمیدم خواهرم بدست اینا مرده بدم اومد
چرا پس جزو قتل های شوتو نبود
راستی به دست برادرش مرده بخاطر همین

هم خودتو هم کل خاندانتو میکشم برامم اهمیت نداره که اخرش خودم چی میشم فقط من میخوام ایزوکو زنده بمونه

یعنی پدرم میدونه خواهرمو اینا کشتن و هیچ کاری نکرده
زنگ زدم به پدرم و یه قرار گذاشتم باهاش

حاضر شدم و رفتم به محل قرار


رفتم نشستم رو یکی از صندلی ها
بعد از پنج دقیقه رسید و نشست رو صندلی

*نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم منو ...

_ما با تودوروکی ها چیکار کردیم؟

نمیخواستم ببینمش نمیخواستم حتی صداشو بشنوم
تقصیر پدرمه که الان خواهرم کنارم نیست

*چی؟

_ما با تودوروکی ها چیکار داشتیم؟!...

*تو از کجا میدونی؟!...

_اونا چی ازمون میخوان؟

*این قضیه به شرکت ربط داره پس بیا بیخیال این شیم

بلند شدم و داد زدم

_حوصله ندارم سوالمو دوباره بپرسم جوابمو بده

یه جوری داد زدن که همه بهم نگاه کردن

پدرم اروم گفت

*باشه باشه آروم باش بشین سر جات بهت میگم اونا ازمون میخوان که شرکت و جمع کنیم

...........................

امیدوارم بازم خوشتون بیاد😍❤

نظر و کامنت فراموش نشه💌★

be with meWhere stories live. Discover now