part 15

658 79 136
                                    

راوی

صدای در زدن شوتو رو از افکارش بیرون انداختن

+بیا تو

در آروم باز شد و دختر زیبایی داخل اتاق شد

_آلفای من برای چی انقدر ذوغ داره

دختر این حرف رو خیلی لطیف گفت و به سمت آلفاش حرکت کرد و روی پاهاش نشست

+شاید بخاطر دیدن تو باشه

دختر صورتشو برد جلوی صورت شوتو و لباهاشو به لبهای شوتو چسوند

بعد از چند ثانیه اومد عقب

+نمیدونی وقتی این کارا رو میکنی چقدر خواستنی میشی

دستشو گذاشت رو گردن آلفای رو به روش و چهره ناراحت به خودش گرفت

_نمیشه دیگه اون امگا رو بندازی دور
من دوست ندارم تو با کسه دیگه‌ایی باشی

+تو الان حسودی کردی
اصلا بهش فکر نکن آخر که کارم باهاش تموم شد میدمش به تو هر کاری دوست داشتی باهاش بکن
چطوره؟

دختر ذوغ زده شد و دستشو گذاشت روی دکمه های آلفای روبه روش

‌_واقعا این کار و میکنی؟

+اره چرا که نه

دختر همونجوری پاهاش موند موند که شوتو دخترو نشوند درست رو پاهای خودش که چهره دختر قشنگ روبه‌روش بود
یه پای دختر سمت چپ آلفا بود یه پای دیگه سمت راست
دستاشو دور کمر دختر حلقه کرد و شروع کرد به بوسیدنش

آروم از رو صندلی بلند شد و دختر نشوند رو میز رو به رویش و خودش رو خم کرد و بوسه رو قطع نکرد

کم کم از لباش جدا شد و اکسیژن رو وارد ریه هاش کرد

سرشو برد سمت گوش دختر و با صدای آروم اما جوری که ازش شیطنت میبارید گفت

+چطوره شب بقیشو ادامه بدیم

کم کم داشت فورمونای دختر پخش میشد

_مگه میت...ونم چیز دیگه‌ایی هم بگ..م

پسر خنده‌ی تخسی کرد و به سمت گردن دختر رفت و کیس مارک های کوچیک و بزرگی روی گردن دختر انداخت

که صدای در زدن اومد

آلفا الان تحت تاثیر امگای روبه‌روش قرار گرفته بود اما همیشه کار و واجب تر میدید
اما الان حالش خوب نبود

آروم کمر دختر و گرفت و بلندش کرد

+متاسفم عزیزم

_نه نه اشکالی ..نداره
شب منتظرتم

وقتی سر و وضع دختر رو درست کرد به کسی که پشت در بود گفت که داخل شه

دختر از بغل مرد رو به روییش رد شد

be with meWhere stories live. Discover now