𝙢𝙮 𝙥𝙞𝙖𝙣𝙞𝙨𝙩

By HanaE5562

7.2K 986 177

پیانیست خسته ی داستانِ من... نگاهت شکسته است،تنهایی ات بزرگ شده است به وسعت جنگلی خشکیده از خیابان تاریکِ ش... More

توضیحات
Part 1
Part 2
Part 3
part 4
part 5
part 6
part 7
part 8
part 9
part 10
part 11
Part 12
Part 13
Part 14
part 15
part 16
part 17
part 18
Part 19
Part 20
part 21
Part 22
part 23
part 24
Part 26 end

Part 25

176 17 3
By HanaE5562

با بیشترین قدرتی که داشت شلاقش رو روی کمر اسبش فرود می‌آورد تا بتونه زودتر برای کمک به معشوقش برسه و متوجه نبود نیرو های پشت سرش جا مونده بودن! ولی مگه مهم بود؟ 

مین یونگی فاصله کمی باهاش نداشت... هردو میتاختن برای بدست آوردنِ دوباره...

کی تصورشو می‌کرد کیم نامجون از راه برسه و با همچین خبرِ بدی کل خاندان کیم و جئون و پارک رو به دنبال پرنس های جوان بندازه؟ 

در فاصله ی کمی از جنگل بودن...
بعد دقایقی طاقت فرسا به کلبه رسیدن ولی هیچ دشمنی دیده نمیشد! هیچ آدم غریبه ای نبود که بخوان به جرم نفوذ به مرز بدون اجازه‌ی کشور دستگیرش کنن!

در کلبه‌ی قدیمی باز مونده بود و همه‌ی نیرو ها داخل کلبه ریختن تا دوتا پرنس جوان رو پیدا کنن...

مین یونگی اطراف رو به دنبال جیمین و کیم تهیونگ به دنبال جانگ کوک میگشت...

از اسب پایین اومد و سمت پشتِ کلبه قدم برداشت...
با خالی بودن اون مکان هم تصمیم به رفتن گرفت ولی با دیدن کاغذی آشنا که به روی زمین افتاده بود، قلبش شروع به تپیدن با ضربان بالایی کرد...

خم شد و کاغذ کاهی رو برداشت... نامه ی خودش بود...
بی پروا غرشی کرد و با مشت به کلبه ی چوبی خودش رو خالی کرد، و حالا متوجه نبود که جای انگشت هاش رو کلبه‌ی چوبی مونده بود!

پس جانگ کوک رو گرفته بودن! پس جانگ کوکش الان تو دل دشمن بود! پس نقطه ضعف بزرگی دستشون بود!

سمت در کلبه دوید و با دادی که زد در عرضی از ثانیه همه جلوی در کلبه به اضافه‌ی یونگی که چیزی دستگیرش نشده بود به صف شدن...

تهیونگ نامه رو بالا آورد و بلند غرید...

تهیونگ : هم پرنس جئون هم پارک جیمین‌ِ اشراف زاده رو گرفتن! برمیگردیم پاریس، باید خودمون حمله کنیم!














همه به پاریس برگشتن و حالا همه نیرو ها لب مرز آماده بودن تا اولین تیراندازی رو به کشورِ آلمان به عنوان اعلان جنگ انجام بدن...

شمارش معکوس شروع شد‌‌...
1
2...

آتش!
ولی شمارش معکوس هنوز تموم نشده بود! تیراندازی توسط کشورِ دشمن زودتر از فرانسه شروع شده بود! حالا باید می‌جنگیدن تا پیروزی! شاید هم تا خِفَّتی...

























نبرد فرانسه نبردی در جبهه غربی جنگ جهانی دوم از سال 1940 با تهاجم ورماخت به لوکزامبورگ، هلند، بلژیک و فرانسه آغاز شد.
در پی این تهاجم، ایتالیا نیز در 10 ژوئن همان سال به متفقين اعلان جنگ کرد. دوازده روز بعد فرانسه تسلیم و بدون قید و شرط پذیرفت؛
بدین ترتیب شمال این کشور به صورت مستقیم تحت سلطه آلمان و نیمه جنوبی آن توسط یک حکومت دست نشانده به نام دولت ویشی فرانسه اداره شد.

حالا هیاهو شد که چرا فرانسه تسلیم شد؟ معشوقه‌ی پرنس کیم نقطه ضعف بزرگی بود!
معشوقه‌ی پرنس کیم به قدری مهم بود که حتی نیمه‌ی جنوبی و شمال کشور رو فداش کردن!

اون کس تنها معشوقه‌ی پرنس کیم نبود! اون پسرِ پادشاه فرانسه بود...

Continue Reading

You'll Also Like

410K 47K 39
💵دوست پسرم بادیگاردمه💵 جئون جونگکوک ... اون معنی اصلی کلمه بدبخت بود ! از زمانی که بدنیا اومد داشت با مشکلاتی که نمیدونست چرا هیچوقت تموم نمیشن سر...
75.1K 7.7K 30
"آتش جهنم در برابر خشمِ انتقام زانو میزنه" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باند‌های مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجی...
434K 52.6K 52
⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ند...
127K 14K 50
تهیونگ، گربه کوچولوی داستان، با خودش فکر می‌کرد که روز های خوشش تموم شدند و در های خوشحالی تک به تک به روش بسته شدند. اما دقیقاً وقتی که فکر می‌کرد "...