- سرت رو پایین ننداز، به همه سلام کن و با متانت به تموم امگا ها لبخند بزن! هیچکس یک لیدر خشن و وحشی نمیخواد پس به خوبی نشون بده که چقدر مهربونی.
تهیونگ با باز کردن در زمزمه میکرد و جونگکوک با چرخوندن چشم هاش وارد ورودی شد. زمان کم بود و تهیونگ نمیتونست تموم نصیحت هاش رو توی قالب رسمی به خورد جونگکوک بده پس باهاش غیر رسمی صحبت کرد. از دور میتونست پلهی بلندی که به پایین یعنی همون سالن پر زرق و برق دار مراسم ختم میشد رو ببینه.
- من مهربون نیستم.
غرید و تهیونگ تنها تونست چشم هاش رو بچرخونه. آلفا به خوبی بلد بود روی اعصابش بره و بهش بفهمونه که خیلی هم مطیع نیست.
- ولی باید باشی!
محکم زمزمه کرد و کمی عقب تر از اولین پله ایستاد. طلایی بودن سالن نمایانگر قدرت پک جئون بود و همگی به خوبی از این واقعیت آگاه بودن.
تاکسیدرمی هایی که به سراسر دیوار ها وصل شده بودن و لوستر های طلایی که نور رو به تمامی سالن میرسوندن مهر تاییدی بر اصالت جئون ها میزد.
اون ها عادت داشتن به کل جهانیان و تک تک آلفا، بتا و امگا ها نشون بدن که کی رئیس و از خانوادهی بنیان گذارانه! کسی هم مخالفت نمیکرد چون این برای همه یک چیز ثابت شده بود. آلفا های جئون خیلی قدرتمند بودن و هیچوقت مثل اون ها وجود نداشته!
صدای دلنشین پیانو کل سالن رو پر کرده بود و باعث آرامش همه میشد و بوی قهوهای که از قصد پخش کرده بودن جلوی آزاد شدن فرومون و رایحه ها بوجود اومدن شرایط نامناسب برای آلفا و امگا ها رو میگرفت.
همه چیز کاملا سلطنتی به نظر میرسید، بوی قهوه، کمی خنک و فلز های سرد مثل صدای پیانو منبع آرامش بودن ولی جونگکوک توی این وضعیت هیچ درکی از آرامش نداشت. هنوز جلوی تهیونگ ایستاده بود و به لوستر طلایی رنگ زل زده بود.
سالن رقص خلوت بود و این مهر تاییدی بر کلاسیک ستیزی نسل جوون بود! اون ها واقعا متوجه نیستن که دارن چه طلایی خوشرنگی رو از دست میدن و جاش رو با دود و رنگ های بی اصالت جایگزین میکنن.
دستش رو بالا برد تا کرواتش رو شل کنه ولی تهیونگ کاملا حرصی دستش رو به پایین هل داد و بند کمربندش رو گرفت و اون رو به سمت جلو فرستاد که باعث شد فحشی از طرف جونگکوک به سمتش پرتاب شه.
توجهی نکرد چون الان جونگکوک در معرض دید قرار گرفته بود و وقت پایین رفتن بود. جلو رفت و پشت سر جونگکوک ایستاد.
- برو پایین.
غرید و جونگکوک بدون ایکنه بهش نگاه کنه دستش رو توی جیبش برد و توجه ها کاملا به سمتش جلب شدن.
نفس تموم امگا ها و بتا ها و چند تنی از آلفا ها بند اومده بود. همشون به خوبی میدونستن که جونگکوک چقدر نفس گیره ولی بعد از هزار بار دیدنش باز هم به اندازهی بار اول کنترل خودشون رو از دست میدادن.
جونگکوک پله ها رو متانت پشت سر میگذاشت و با رسیدن به پلهی آخر آهی کشید و به سمت تهیونگ چرخید تا ببینه حالا باید چیکار کنه.
- اول پدرت!
تهیونگ زمزمه کرد و جونگکوک با تکون دادن سرش از بین جمعیت که راه رو براش باز میکردن به طرف بالای مجلس قدم برداشت. پدرش روی صندلی سلطنتیای نشسته بود، طوری به نظر میرسید که انگار پادشاهه و خیلی هم دور از ذهن نبود چون اون واقعا از طبقهی برتر به حساب میومد.
جئون ها توی هر چیزی خاص بودن و این خاص ترشون میکرد که اکثرا آلفا بودن و اصالتشون زبون زد همهی گرگینه ها بود.
- سلام پدر!
جونگکوک دستش رو از توی جیبش درآورد و توجه آلفای بزرگ بهش جلب شد. همین چند ساعت پیش بود که اون رو دیده بود و چیز جدیدی به جز استایل پسرش براش وجود نداشت.
- سلام جونگکوک! حالت چطوره؟
مبادی آداب سوالش رو پرسید و جونگکوک لبخندی زد که نشون میداد نسبتا حالش خوبه.
- کلمات.
تهیونگ زمزمه کرد و تعظیم کوچیکی رو به پدر جونگکوک کرد و مرد بهش لبخندی زد.
- حالم خوبه!
جونگکوک با حرص گفت و لبخند کوچیکی روی لب های تهیونگ نقش بست.
- پسر موردعلاقهی جئون ها واقعا خوبه؟
عمهی مهربونش با ذوق ازش سوال پرسید و باعث شد لبخند بزرگی روی لب هاش بشینه. توجه ها به سمتشون جلب شده بود و تقریبا همه ساکت بودن تا ببینن جونگکوک قراره چه جوابی بده.
- همه چیز عالیه!
دوباره بر خوب بودنش تاکید کرد و لبخندی روی لب عمهش نشست.
- جفتت رو پیدا کردی؟
پدرش از قصد سوالی که همه درموردش کنجکاو بودن رو پرسید. اون آلفای پیر به خوبی میدونست که امکان نداره توی دو ساعت جفتش رو پیدا کرده باشه ولی باز هم پرسید تا پسر رو بیشتر تحت فشار قرار بده.
- نه!
جونگکوک رسا جواب داد و به سمت یکی از صندلی های سلطنتی و طلایی رنگی که با چوب مشکی رنگی تزئین شده بود قدم برداشت و نشست. میشد گفت اکثر امگا و بتا ها نفس عمیقی کشیدن. همهشون دلشون میخواست تا جفت اون گرگینهی جوان و بی نقص باشن ولی زهی خیال باطل چون آلفا واقعا دست نیافتنی بود.
- فردا تموم امگا های آکادمی قراره جمع بشن، شاید بهتر باشه کوک عزیزمون رو به آکادمی بفرستی تا جفتش رو پیدا کنه!
عمهی مهربونش در کسری از ثانیه جبههش رو عوض کرد و تهیونگ درست وقتی کنار صندلی بزرگ جونگکوک ایستاد تونست صدای سابیده شدن دندون هاش رو روی هم بشنوه.
- ایدهی خوبیه، شاید بتونه جفتش رو بین امگا ها پیدا کنه!
آلفای پیر خواهرش رو تایید کرد و زن لبخند بزرگی زد.
- جونگکوک فردا همهمون منتظرتیم!
- ولی من فردا کلی کار دارم.
خیلی سریع جواب داد که باعث اخم تهیونگ شد.
- فردا هیچ کاری نداری!
تهیونگ به طرفش خم شد و توی گوشش زمزمه کرد که جونگکوک با اخم به سمتش چرخید.
- ولی قاعدتا نمیتونم چرخیدن بین امگا ها و دستمالی کردنشون رو توی برنامهم بزارم.
جوابش رو داد ولی همین الانش همه فهمیده بودن که جونگکوک محبوره به اون آکادمی تربیت امگا بره. سکوت توی سالن زجرآور بود و همه میدونستن که وقتی سکوت به این حدش میرسه وقت چیه.
- از اینکه همهتون به این مراسم اومدید متشکرم، ما امروز اینجا جمع شدیم تا به طور رسمی لیدر بعدی پک جئون رو معرفی کنیم.
پدرش طی یک حرکت کاملا ناگهانی سر اصل مطلب رفت و جونگکوک از خجالت محبور شد صورتش رو با دست هاش بپوشونه.
- صورتت رو نشون بده.
تهیونگ دوباره توی گوشش زمزمه کرد. پدر جونگکوک هنوز مشغول سخنرانی بود ولی اون ها بی توجه به فضای مقابلشون درگیر زل زدن به هم بودن.
- چرا انقدر بهم گیر میدی کیم؟
غرید ولی تهیونگ نوک انگشتش رو به دست های جونگکوک رسوند و اون ها رو به پایین هل داد. تهیونگ نمیدونست که اون قرار نیست همین الان رسما به عنوان لیدر معرفی بشه برای همین دلیل رفتار هاش رو نمیفهمید.
- پسر ارشدم، جونگکوک، قراره بار لیدری رو بعد از من به دوش بکشه ولی این همهش نیست!
آلفای پیر ایستاد و تهیونگ به جونگکوک ضربهای زد تا متقابلا بایسته.
- اگه جونگکوک نتونه تا یک ماه دیگه جفتش رو پیدا کنه از این مقام کنار گذاشته میشه و برادر کوچیک ترش به این مقام دست پیدا میکنه.
کلمات آلفا باعث به وجود اومدن همهمهه توی سالن بزرگ شد. برای اینکه کسی لیدر بشه سن اصلا مهم نبود، تنها فاکتور مهم برگزیده بودن، بود که تا اینجا جونگکوک خودش رو به خوبی ثابت کرده بود. شرط آلفای پیر همون چیزی نبود که به جونگکوک ساعاتی پیش گفته بود ولی به خوبی میدونست که دقیقا چه اتفاقی قراره بیافته.
آلفای کوچیک تر یا همون برادر جونگکوک با عصبانیت نگاهش رو چرخوند. از اینکه مجبوره همیشه به عنوان زاپاس استفاده بشه متنفر بود.
- جونگکوک کونت رو جمع کن و جفت لعنتیت رو پیدا کن!
آلفای کوچیک تر غرید و قدم هاش رو کاملا عصبی به سمت خروجی سالن برداشت و این مابین آلفای دیگهای هم از جمعیت خارج شد تا به کنار جفتش برسه.
- ولی پدر این عادلانه نیست!
خواهر جونگکوک رو به پدرش گفت و آلفای پیر شونه هاش رو بالا انداخت. سه فرزند خاندان جئون متشکل از آلفا جونگکوک، آلفا جیمین و آلفا جیهوان بود. جیهوان خواهر بزرگ تر بود و گاهی اوقات کنترل همه چیز رو به دست میگرفت. به تازگی پسرش رو به دنیا آورده بود و به این ترتیب آلفای بعدی پک جئون ها معلوم شد.
آلفای چند ماهه به شدت کیوت و دوستداشتنی بود و هر دو دایی به شدت عاشق تک تک حرکاتش بودن.
آلفای دوم جئون جونگکوک بود، تنها الفای این نسل جئون ها که جفتی نداشت و این بخش تنها چیزی بود که سرافکندهش میکرد. اون از هر گونه امگا و بتا و آلفا گریزون بود و حتی نمیتونست باهاشون بیشتر از چند کلمه صحبت کنه. البته شایعه هایی وجود داره که اون فقط جذب گونه های مرد میشه برای همین از همین الانش همهی گرگینه ها پسر جیهوان رو الفای بعدی میدونستن.
آلفای سوم جئون جیمین بود، آلفای مغرور و دست نیافتنیای که به تازگی حدود سه ماه میشد که رام یک آلفا از خاندان مین شده بود. مین یونگی، آلفای قویای بود و هیچ چیز بیشتر از این پیوند پدرشون رو خوشحال نمیکرد پس به راحتی پیوندشون تکمیل شد و با هم توی تک تک مراسم ها حضور پیدا میکردن.
- عادلانه بودن یا نبودنش رو من تعیین میکنم جیهوان! جونگکوک حرف هام رو شنیدی؟
آلفای پیر متکبر به سمت جونگکوک چرخید و منتظر بهش خیره شد.
کوک فقط تونست باشهی بی حالی بگه و دوباره خودش رو روی صندلی پرت کنه.
- این مسخرهست.
تهیونگ توی گوشش زمزمه کرد و جونگکوک با تعجب بهش نیم نگاهی انداخت.
- البته که مسخرهست. من به جفت نیاز ندارم تا کامل بشم.
- نه جناب جئون، این مسخرهست که توی همه چیز غیر از پیدا کردن جفتتون استعداد دارین!
تهیونگ با نیشخند بزرگی گوشهی لبش کلمات رو به صورت جونگکوک کوبید و به سمت مینی بار کوچیک گوشهی مراسم قدم برداشت.
جونگکوک کاملا عصبی به رفتنش خیره شد، اون بتا تحت هر شرایطی کاملا عصبیش میکرد و باعث میشد دلش بخواد سرش رو توی دیوار بکوبه.
نفس عمیقی کشید و ناخواسته چنگی به صندلی مخصوصش کشید. خدمتکاری جلو اومد و شرابی بهش تعارف کرد. با کشیدن آهی گیلاسی برداشت و آروم مشغول مزه مزه کردنش شد. از شراب و این دست نوشیدنی ها متنفر بود. بیشتر دلش میخواست چیز های سالم مثل آب و شیر بخوره چون باور داشت نمیارزه طول عمرش رو با نوشیدن کم کنه.
برخلاف اون تهیونگ همین الانش مشغول نوشیدن و تست کردن شراب های مختلف بود. بتا زیاد نمیتونست برای خودش زندگی کنه و نود درصد زندگیش مراقب جونگکوک بود تا گندی نزنه برای همین، الان که مطمئن بود جونگکوک مجبوره روی صندلی بشینه ازش فاصله گرفته بود و به سمت بار اومده بود تا کمی بنوشه.
تهیونگ آروم نوک انگشتش رو روی سطح میز میکشید و با خودش فکر میکرد که چه روز خسته کنندهای در انتظارش خواهد بود ولی حس کردن چیزی باعث شد بچرخه.
گروهی از امگا ها دورش رو گرفته بودن و همین باعث شد اخمی کنه. خواست بایسته و از اون جا بره که یکی از امگا های مرد اون رو به عقب هل داد.
- چرا توی بوی آلفا جونگکوک رو میدی؟
با شنیدن اون سوال برای بار هزارم، دستش رو مشت کرد. باورش نمیشد باز هم جونگکوک بوش رو روی اون به جا گذاشته بود و باعث شده بود همچین بی آبروییای به بار بیاد.
------
سلاممم!
این هم از پارت دوم، امیدوارم دوستش داشته باشین.
پارت بعدی قراره یکم به کاراکتر هامون بپردازیم و تیزر فیک رو ببینیم پس ووت و کامنت رو فراموش نکنین. ♡
آپ فیک شنبه هاست ولی اگه به شرط ووت نرسه آپ نمیشه و میره برای هفتهی بعدش. ممنون از توجهتون.
شرط ووت : ۱۰۰