28

1.2K 221 358
                                    

هي گايز. من زير قولم نزدم فقط واتپد طبق معمول اذيتم كرد. وقتي ميگم اپ ميكنم يعني اپ ميكنم ولي اينكه واتپد از اكانتم انداختتم بيرون و هي ميگفت پسوردت غلطه دست من نيست. اميدوارم لذت ببريد .
.....
لويي سقف ماشين رو باز كرد: اينم همون جايي كه خودت بهتر از من ميدوني.
زين با ناباوري بهش نگاه كرد: هنوزم يادته؟
لويي لبخند زد: معلومه كه يادمه. مال همون روزيه كه مثل من نشسته بودي پشت در اتاق سايمون. يادمه بهت گفته بود فقط ميتوني يه اهنگ بخوني. بهت گفتم به منم همينو گفته.
زين نگاهي به پارك جنگليِ خلوت رو به روش انداخت: اولين باري كه اومديم اينجا بهم يه قولي دادي يادت مياد؟
لويي رد نگاه زينو دنبال كرد: هيچ وقت يادم نميره.

Flash Back
_هي پسر انقدر استرس نداشته باش. بيا بريم اين ساندويچاي بدمزرو بخوريم.
لويي با خنده و همون طور كه از تاكسي قديميِ زرد رنگ پياده ميشد گفت.
زين دستشو توي جيب كت رنگ و رو رفتش كرد: كرايه ي ما چه قدر ميشه؟
لويي محكم روي دست زين زد: من حساب ميكنم.
مرد كه اصلا حوصله ي بحث اون دوتا نداشت گفت:  فعلا ٧ دلار بيشتر وايسيد بيشترم ميشه
لويي با ناراحتي به زين نگاه كرد: من كلا ده پوند  دارم.
زين يه  اسكناس پنج دلاري از جيبش در اورد: خب اينا براي ناهار فردا هم هست. اقا پوند قبول ميكنيد؟
مرد با بدخلقي گفت: اره فقط زود تر پياده شيد.
زين اسكناس خودشو دست لويي داد و لويي پول رو به مرد داد .
وقتي پياده شدن لويي با كنجكاوي پرسيد : ميگما... تو شبا كجا ميموني؟ من پولم ته كشيده.
زين كيسه ي ساندويچ هارو از دست لويي گرفت: يه زيرزمين اجاره كردم. اگه جا نداري بيا اونجا
لويي با ذوق پرسيد: راست ميگي؟؟؟؟ جدا ميتونم بيام؟؟
زين خنديد: اره فقط من زياد وسيله ندارم و فاك....
لويي همون طور كه به سمت چمنا ميرفت تا روشون بشينه پرسيد: چي شده؟
زين با نا اميدي پرسيد: حالا توي اين سرما چه جوري برگرديم شهر؟
لويي روي چمنا نشست: برو بابا ما قراره خواننده شيم. بهتره از همين الان پياده روي كنيم تا لاغر بمونيم.
زين رو به روي لويي نشست: ما فقط حق داريم يه اهنگ بخونيم لويي. اگه مردم خوششون نياد بدبخت ميشيم. بايد برگرديم به شهرامون
لويي ساندويچ هارو از توي كيسه بيرون اورد: بهت قول ميدم يه روزي دوباره ميايم اينجا. اون موقع از ماشين لاكچريمون پياده ميشيم. گرون ترين لباسارو پوشيديم و با دوست پسرامون... وايسا ببينم تو گي اي؟
زين در بطري نوشابه هارو باز كرد: فرق زيادي برام نداره. بستگي داره از كي خوشم بياد.
لويي گاز بزرگي از ساندويچ هات داگش زد: بهت قول ميدم يه روز ميايم اينجا و انقدر پولدار و معروفيم كه اينجا ميشه نقطه ي امنمون براي فرار كردن از دست مردم.
زين به اون پسر كه سر تا پا انگيزه بود نگاه كرد: قول؟
لويي سرشو تكون داد: قول. يه قول بزرگ از طرف يه پسر بريتيش.
The End

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now