33

1.2K 211 247
                                    

لطفا كامنت بذاريد
..:
لويي ساعت ٣:٣٠ دقيقه جلوي خونه ي دوستاش بود. هوا كاملا تاريك بود و هيچ نشونه اي از نور خورشيد ديده نميشد.
متيو طبيعتا خواب بود و لويي مجبور شد به ليام زنگ بزنه. انگار هوا قصد گرم شدن نداشت و  هودي گشادش هم نميتونست گرم نگهش داره.
_من دم درم ليام
ليام تماسو قطع كرد و ليوان قهوه ي سبز رو روي ميز گذاشت. نگاهي به ميز انداخت و وقتي ريموت رو نديد بيخيال  گشتن شد. از در بيرون رفت  و چند دقيقه بعد جلوي لويي ايستاده بود.
+ خوش اومدي پسر. واقعا ببخشيد نصفه شبي كشوندمت اينجا
لويي ليامو بغل كرد: كم چرت بگو لي. اومدم مراقب برادرم باشم ديگه.
ليام خنديد: معرفي ميكنم پرستار بچه لويي تاملينسون . دست بزنيد.

لويي متقابلا خنديد: بريم تو؟ هوا سرده.
ليام سرشو تكون داد: اره من بايد برم همين جوريشم ديرم شده . فقط زين خوابه. تايم داروهاشو نوشتم روي برگه. روي اپن رو نگاه كني مي بينيش.
لويي همون طور كه شونه به شونه ي ليام راه ميرفت گفت: راستي من مصاحبمو كنسل كردم. به نايل بگو نميخواد بياد.
ليام با تعجب پرسيد: چه جوري؟؟ مگه ميشه؟
_اره ميشه. گفتم مريضم نميتونم بيام.
+ ولي نايل بلاخره مياد تومو. ميدونم حرفمو به يه ورتم نميگيري ولي سعي كنيد دعوا نكنيد.
لويي در خونرو باز كرد و از برخورد هواي گرم با صورتش لذت برد: سعي ميكنم ولي قول نميدم

ليام سوييچ ماشينشو برداشت: فقط يه چيزي. احتمالا زين تا دير وقت ميخوابه. هنوز يه كم تب داره. غذا و سوپ توي يخچال هست. اگرم سيگار خواست بهش نده.
لويي سرشو تكون داد: باشه پسر حواسم هست. مراقب خودت باش . راستي ديروز نوارقلب گرفتيم من فردا ميبرمش دكتر باشه؟
ليام دوباره لويي رو بغل كرد: باشه لو. به زين بگو بيدار كه شد بهم زنگ بزنه. چيزي از قرارداد بهش نگو و اگه اتفاقي افتاد بهم خبر بده.
لويي با عصبانيت ساختگي گفت: اتفاق مهم تر از اينكه خبري از سكس نيست؟ هزا نميدههههه ليام نميدهههههه
لويي اخرش جملاتشو كشيد و حواسش بود كه صداش بلند نشه.

ليام تمام تلاششو ميكرد كه با صداي بلند نخنده و كمي موفق بود: چرا نميده؟
_من نميدونمممم هي ميگه خستم هي ميگه بخواب صبح بايد زود پاشي. چميدونم امشب اسمون كون زمين گذاشته بذارش براي فردا شب. به نظرت داره بهم خيانت ميكنه اره؟؟؟
ليام كه هنوزم غرق در خنده بود جواب داد: صد در صد داره خيانت ميكنه. ولي تومو پسرم ، من باهاتون دوستم و شما همين ديشب يه سكس طولاني داشتين و بعدشم تو گفتي بكپ هز صبح بايد زود بيدار شم. در ضمن شنيدم اين اواخر شير ميكنيد محض رضاي خدا بهم بگو كه درسته. بگو كه براش عشوه مياي و ميگي ددي محكم تر.
لويي با چشم هاي گرد شده پرسيد: تو از كجا ميدوني؟؟؟
ليام همون طور كه كيف پولشو چك ميكرد تا كارتاي بانكيشو يادش نرفته باشه جواب داد: لازمه ياد اوري كنم من و هري همه چيزو به هم ميگيم؟

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now