74(The End)

1.6K 201 341
                                    

هاي گايز:) اين پارت اخره:)))) علت تاخير رو توضيح دادم اخر پارت لطفا بخونيدش و در مورد ادامه دادن به عنوان نويسنده توي واتپد هم صحبت كردم. لطفا داستان رو برام نقد كنيد. لاو يو آل.

.....
ليام با اخم از پنجره به بيرون نگاه ميكرد و به مكالمه ي زين و ادوارد گوش ميداد.
_ يعني هيچ راهي نداره؟
: نه. بايد تمام داروهاشو دقيقا سر ساعت مصرف كنه.
_ اذيتش ميكنه.
: ميدونم. اينا عوارضشه و طبيعيه. حتي يه دوزش هم دير نشه. اگه يه درصد يادش رفت تو يادش بنداز اگه تو يادت ميره الارم بذار اگه كل دنيا اتيش گرفت به محض اينكه يادش اومد، مصرفشون كنه. شوخي بردار نيست پس چونه نزن.

_ اوكي. ممنون كه وقت گذاشتي.
: خواهش ميكنم. خدافظ.
زين تماس رو قطع كرد: اخم نكن ديگه. اينم تموم ميشه و ميره.
ليام پوزخند زد: اره تموم ميشه. فقط هميشه اوني كه بايد اذيت شه منم پس اشكالي نداره.
اين دستشو روي پاي ليام گذاشت: نگفتم اشكالي نداره عزيزم منظورم اين بود كه ...
ليام با تن صداي بلندي جواب داد: منظورتو فهميدم. منظورت اينه كه فقط دهنمو ببندم ، داروهامو بخورم و روي اعصابت نرم. اره؟؟؟؟
از طرفي زين ناخوداگاه بدنشو عقب كشيد: ليام... لطفا ديگه بسه...

ليام چند لحظه به زين نگاه كرد: چي بسه؟؟
نگاه زين بين دست هاي ليام در گردش بود. انگار منتظر بود تا هر لحظه از خودش دفاع كنه. ديگه حتي از گردنبند هاي همشگيش هم استفاده نميكرد. كوچيك ترين چيزي بهش حس خفگي ميداد و حتي نميخواست تصور كنه اگه دوباره كسي بخواد گردنشو فشار بده قراره چي بشه.

ليام ناراحت شد. ناراحت شد چون زين كنارش احساس امنيت نميكرد. چون ميدونست زين چه قدر از خفگي ميترسه و بار ها جدي ترين خط قرمز اون مرد رو رد كرده بود: عزيزم من نميخوام بهت اسيب بزنم. من نميتونم بهت اسيب بزنم. تو خودت ميدوني كه من... زين به چشمام نگاه كن.

نگاه زين به ارومي تغيير مسير داد و در نهايت به اون پسر نگاه كرد.
+ من ازت معذرت ميخوام. بابت تمام وقتايي كه بهت اسيب زدم. تمام وقتايي كه اذيتت كردم و بابت تمام درد هايي كه مجبور شدي تحمل كني. متاسفم كه حال روحي خودتم كنار من به هم ريخت. من واقعا متاسفم كه به وفاداريت شك كردم. ميدونم اسيب ديدي زين. ميدونم ميتونستي از خودت دفاع كني و نكردي. ميدونم چه قدر اذيت شدي و تو هم نياز به زمان داري تا ريكاوري شي. ولي بهت قول ميدم اون دوران تموم شده. من ممكنه داد بزنم ولي بهت قول ميدم ديگه هرگز كوچيك ترين اسيبي نميبيني. باشه عزيزم؟

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now