54

1.3K 200 821
                                    

هي گايز. اقا شماها ركورد كامنتو زديد پس منم ركورد طولاني ترين پارتي كه تا الان توي هر دو تا استوري نوشتمو زدم. اين پارت٦٢٠٠ كلمست. ميخواستم ديشب اپ كنم ولي واتپد ارور ميداد. لطفا كامنت بذاريد پارت بعديو سريع بذارم.
غلط ديديد بگيد خيلي ممنون ميشم.

.....
هري وارد خونه شد. جايي كه شباهتي به يه خونه نداشت. صدايي شنيده نميشد و همه چيز دست نخورده بود. حتي ليواناي شكسته كه صد در صد اثرات خشم ليام بود هم كف پاركت ها به چشم ميخورد.
از پله ها بالا رفت و در اتاقو باز كرد. شيشه ي الكل كنار تخت نشون ميداد احتمالا يه هنگ اور بد در انتظار دوستشه.

در حموم رو باز كرد و با ديدن ليام كه توي وان خوابيده بود لبشو گزيد.
مكالمه ي صبح هري و روان پزشكي انتخابيش، فقط به جمله ي * يه مدت نبايد ببينتش* ختم شده بود. زين تب داشت و هري ميدونست كه با وضعيت قلبش، ميتونه خيلي خطرناك باشه.
دستشو توي وان برد و از سرماي شديد اب فهميد كه ليام مدت هاست كه خوابيده.

لبه ي وان نشست و به صورت غرق در خواب اون پسر نگاه كرد: لي؟ پاشو پسر.
ليام زير لب غر زد. معلوم بود اصلا بيدار نشده
هري دستشو روي شونه ي ليام گذاشت : پاشو ليام.
ليام تكون سختي خورد و چشماشو باز كرد. چند بار پلك زد و در نهايت اخماشو توي هم كشيد : گمشو بيرون.

هري كت حوله اي رها شده روي زمين رو برداشت : بيا بيرون پسر. مريض ميشي.
ليام از سرمايي كه تازه توي بدنش پيچيد لرزيد: زين خوبه؟
هري سرشو تكون داد: خوبه.
_بر نميگرده؟
+ بيا بيرون حرف بزنيم.

هري از حموم بيرون اومد و روي تخت منتظر نشست.
ليام بدن كرختشو لاي كت حوله اي پيچيد. از حموم بيرون اومد و بدون اينكه كلمه اي حرف بزنه گرم ترين لباس ممكن رو از كمد بيرون اورد و تنش كرد. پاكت سيگار رو برداشت و يه نخ بيرون كشيد. روشنش كرد و خودشو روي تخت انداخت: چيه؟ اومدي بهم ثابت كني زين حتي نميخواد توي صورت ادمي مثل من نگاه كنه؟

هري به ليام كه خاكستر سيگارو روي زمين ميريخت نگاه كرد: اومدم بهت بگم بايد هرچه زود تر دكترتو ملاقات كني.
ليام پوزخند زد: ميشه ولم كني تا بميرم؟ ميشه براي هميشه از زندگيم بري بيرون؟
هري جواب داد: نه. اون تا يه كم ديگه مياد. بايد باهاش حرف بزني.

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now