42

1.3K 205 542
                                    

سلام بچه ها خوبيد؟ اقا پارت پيش به جاي اينكه پشماي شما بريزه پشماي من ريخت. عجب كامنتايي. دمتون گرم. راستشو بخوايد اولش كه ميخواستم اين استوري رو بنويسم گفتم اگه خوب خونده نشه، اگه به رفتار كركترها توجه نشه و هزار تا اگه ي ديگه عملا به هيچ دردي نميخوره ولي حواسم نبود با كارمنداي عالي رتبه اف بي اي طرفم. مرسي بچه ها. مرسي كه حمايتم ميكنيد و دليل حال خوبم توي اين چند وقتيد كه كلي فشار رومه. بريم براي پارت جديد؟ ايراد ديديد بهم بگيد لطفا.

...
From Layla Sterd:
پس خيالم راحت باشه ؟ نبينم اذيتش ميكنيا
To Layla Sterd:
باشه بابا. به هري و لويي گفتي؟
From Layla Sterd:
ارهههه گفتن ميان. راستش با لويي حرف نزدم ولي هري گفت ميان.
To Layla Sterd:
وقتي هري ميگه پس اوكيه.
From Layla Sterd:
ماريا هم گفت ميان.

To Layla Sterd:
خيليم خوبه. چيزي درست نكن. غذا ميگيرم.
From Layla Sterd:
برو بابا همه چي حاضره. زود بيايد و دير بريد. ليامو جا نذاريا. وگرنه رات نميدم.
To Layla Sterd:
تو ديوونه اي. من فعلا ميرم.
From Layla Sterd:
خدافظ .

....
ليام توي نزديك ترين فاصله به زين خوابيده بود و دو تا پاهاشو روي پاهاي زين انداخته بود.
قيافش از هميشه معصوم تر بود و مردمك چشماش پشت پلكش حركت ميكرد.
زين به ساعت كه ٦:٤٥ دقيقه ي عصر رو نشون ميداد نگاه كرد و شروع به نوازش موهاي نرم ليام كرد.
ليام تكون ارومي خورد و دستشو روي قفسه ي سينه ي زين انداخت.
_ هي هنوزم خوابي؟
ليام لبخند زد و سرشو روي بازوي زين گذاشت: هنوزم خوابم.

زين متقابلا لبخند زد: خب نميخواي بيدار شي؟
ليام بدون اينكه چشماشو باز كنه جواب داد: جام خيلي راحته زي. بذار همين جوري بمونم. دستتم از لاي موهام در نيار.
زين خنديد و همون طور كه موهاشو نوازش ميكرد دست ازادشو روي دست ليام گذاشت: به لايلا تكست دادم گفتم... يا مسيح چيه؟؟ چرا اونجوري نگام ميكني؟ خودت گفتي بهش...
ليام كه خندش گرفته بود گفت: من فقط چشامو باز كردم و منتظرم حرفتو بزني.

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now