part7

836 122 52
                                    


در حالیکه کراواتش شل و کج رو گردنش افتاده بود و از اونور زور میزد تا شلوارشو بکشه بالا به سمت در رفت

سرشو از لای در بیرون برد و تقریبا عربده زد :اومااااااااااااااا این جورابای من کجااااااااست؟

همیشه بدبختی گم شدن جوراباشو داشت .

مادرش با پیشبندِ طرح توت فرنگیش وارد اتاق شد و به سمت کوکی که بلاخره شلوارشو کشیده بود بالا و در حال بستن کمربندش بود رفت.

خانم جئون:از من میپرسی؟جورابای توعه . اتاق توعه:|

جونگ‌کوک با حالت زاری گفت:اوماااااا تورو خدااااا داره دیر میشهههههه مدرسه هم دورههههههه یه کمکی برسون

خانم جئون هوفی کشید و با چهره پوکری به اتاق کوک که دست کمی از انباری نداش نگاه کرد

خانم جئون:بزا ببینم میتونم پیدا کنم یا ن . توهم تا من جورابای کوفتیتو پیدا میکنم یه شونه ای به اون موهات که شبیه کاموا شده بزن و اون کراوات رو اعصابتم درست کن

جونگ‌کوک سری تکون داد و به سمت میز توالت رفت و شروع کرد به شونه زدن موهاش

بالاخره وقتی کار کوک تموم شد وفقط جوراب کم داشت ، مامانش هم تونست جورابای دیگشو که یکیش زیر گلدون و اون یکی زیر متکا بودو پیدا کنه

جورابو دستش داد و جونگکوک هم مشغول پوشیدنشون شد.

مامانش گوشیشو تو کیفش گذاشت و ظرف غذایی ک آماده کرده بودو دستش داد

وقتی کوک برگشت تا کیفو از مادرش بگیره ،مادرش لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت

از بغل اوماش بیرون اومد و سریع بوسه ای روی گونه استخونیش کاشت و بعد از گرفتن کیف و سوییچ موتورش از اتاق خارج شد و سمت در ورودی رفت

موقعی که کفششو پوشید بازم از اوماش خداحافظی کرد و برای هیونگش که تازه از خواب بیدار شده بود و دم پله ها بود ،دستی تکون داد و از اون هم خداحافظی کرد .

وقتی از خونه خارج شد با سرعت به سمت پارکینگ رفت تا سوار موتورش بشه و به سمت مدرسه بره .

و با هر قدم سریعی که بر میداشت زیر لب تند تند میگفت:دیر شد دیر شد دیر شد
بلافاصله سوار موتورش شد و سمت مدرسه حرکت کرد
.

.

.

موتورشو چنتا کوچه پایین تر تو پارکینگ خونه یکی از آشناهای خانوادگیشون که قبلا مادرش با اونا هماهنگ کرده بود، گذاشت و بقیه راهو تا مدرسه دووید ، تا به مدرسه رسید.

ولی رسیدنش به درد عمه نداشتش میخورد .

جونگ‌کوک وا رفته دم در مدرسه با قیافه ای که بیچارگی ازش میبارید به در بسته  نگاه کرد و آه از نهادش بلند شد .

⛓• Cᴏᴜʀɪᴇʀ Oғ Dᴇᴀᴛʜ •⛓Место, где живут истории. Откройте их для себя