⛓• Cᴏᴜʀɪᴇʀ Oғ Dᴇᴀᴛʜ •⛓

part5

بعد از معرفی شدن جیمین به جونگ‌کوک، تا حالا که اونا روی مبل و روبروی هم نشسته بودن هیچ مکالمه ای به غیر از یه خوشبختم گفتن جونگکوک بینشون رد و بدل نشده بود .

جین که هیچ عکس العملی از هیچ کدوم اونا ندید کلافه شد و با گفتن "من میرم قهوه بیارم" اون دوتا رو با جو سنگینی ک بینشون بود تنها گذاشت .

جونگ‌کوک به جیمین ذول زد و صورت سفید جیمینو با چشمای درشته رنگ شبش هدف قرار داد.

ثانیه ها در حال گذشتن بود و اونا هنوز ساکت سر جاشون نشسته بودن ک با صدای جیمین بلاخره سکوت بینشون شکسته شد

جیمین :متاسفم

درحالیک سرشو بالا آورد و به جونگ‌کوک نگاه کرد گفت

جونگ کوک یکی از ابرو هاشو بالا انداخت و باصدای آرومی که سعی میکرد به گوش جین که توی آشپز خونه در حال درست کردن قهوه بود نرسه گفت

جونگ کوک: برای دزد بودنت یا دزدی کردنت از من؟

جیمین اومد دهن باز کنه ک جونگ‌کوک نذاشت حرفی بزنه و سریع خودش گفت

جونگ‌کوک:اگه برای اولیه که به من ربطی نداره ولی اگه برای دومی معذرت خواستی باید بگم اشکالی نداره به حرمت آشناییت با جین هیونگ هم که شده میبخشمت .

جیمین متاسف سرشو پایین انداخت و با صدایی ک شرمندگی ازش مشخص بود گفت

جیمین : راستش هر آدمی تو زندگیش یه سختی هایی میکشه ک باعث میشه دست به کارایی بزنه که خودشم میدونه اون کار درست نیست و خوب منم تو زندگیم....

جونگ کوک اجازه نداد ادامه بده و سریع توی حرفش پرید

جونگ کوک: جیمین شی گفتم ک دلایلت به من ربطی نداره خوب من توی زندگی تو نیستم ک بخوام قضاوت کنم

جیمین سریع گفت: چرا ربط داره اصلا دوست نداشتم اولین چیزی ک از من میبینی یه دزد باشه و ذهنیتت نسبت بهم خراب بشه پس بزار برات بگم که حداقل خودم آروم بگیرم

جونگ کوک:اگر میخوای بگی بگو ولی الان نه چون الان جین هیونگ میاد و فکر کنم توهم مثل من دوست نداشته باشی که در این مورد بفهمه من قراره امشب اینجا بخوابم میتونی اون موقع برام تعریف کنی

جیمین سری تکون داد
بعد انگار که چیزی یادش افتاده باشه سریع گفت : راستی چطوری اون حرکتو زدی؟

جونگ کوک متفکر بهش نگاه کرد :کدوم حرکت دقیقا؟

جیمین با هیجانی که اونو درست شبیه پسر بچه های شیطون و کیوت کرده بود جواب داد

جیمین:بابا همون حرکتی ک یهو غیبت زد بعد ک من پیچیدم تو کوچه نمیدونم از کجا نازل شدی پایین دیگه ! خدایی خیلی خفن بود(*-*)!! بگو ببینم چطور اونطوری غیب شدی؟