*6*

2K 284 843
                                    

"Happy birthday Hazza!:)"

❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤

I hope you have nice time with your boyfriend lou*_*💚💙💚💙💚

Let's go for this chapter♡

***********************************

هری_همه چیز عالی بود لیام!و خیلی خیلی ممنون زین!امشب فوق العاده بود..

لویی_هر چند اگه تنها و آروم بودیم بهتر بود!

لویی با بدخلقی زیر لب زمزمه کرد.

بازوی هری در ثانیه ای تو پهلوش فرو رفت که باعث شد ناخودآگاه اخ کوچیکی از دهنش بیرون بپره!

زین خنده ای کرد و دستشو بیشتر دور بازوی لیام حلقه کرد..

‌زین_موافقم لویی....کاشکی امشب شب آرومتری بود... قطعا بیشتر خوش می گذشت!

هری_عزیزم؟خیلی هم شلوغ نبودااا!!!فقط یکم لری و زیام شوخی میکردن...همین!

لویی،زین،لیام_و نایللللل!

صدای بلند و هماهنگ گروهیشون باعث شد خنده به لب همشون بیاره..

لیام_گااااد...واقعا باورم نمیشه..اون هنوزم مثل نوجونی هاشه!هی میپره این ور...هی میپره اون ور!

لویی_باور نکردنیه!بابا دیگه پیر شدی! این ادا اصولا چیه؟مگه بچه ای؟

هری_هییییی!دیگه زیادی شلوغش کردین...اون فقط یه خورده شاده...وگرنه مگ_

نایل_کصکشاااااا.....اون گوشیه منو پس بدین!زیام احمققق!بیشعور عوضی...بیا طرفه منو بگیر گوسالههه!لریه چس مغز!الحق که پسر همون لویی!!نذار بیام لهت کنم گوزوووو!بده به من اونوووووو!

دهن هری هنوز باز مونده بود!حقیقتاً دهن همشون باز مونده بود!

لویی دست به سینه شد و یکی از ابروهاشو برای هری بالا انداخت...

لویی_که فقط یه خورده شاده؟...ها؟

هری سری تکون میده و دست لویی رو دنبال خودش میکشه!

هری_ساکت شو ببینم! اصلا به خودش مربوطه!به ما چه؟خدافظ بچه هاا!بازم میگم....امشب واقعا خوش گذشت....شبتون خوش!

همین طور که به سمت ماشینشون میرفتن..یه زوج عاشق تو بغل همدیگه داشتن با نگاهاشون اونا رو همراهی میکردن!

هر چقدر هم زوج عاشق داشته باشیم....قطعا هیچکدوم به پای زوج لری استایلینسون و زوج زیام پالیک نمیرسن!

اونا تکرار نشدنین!

*******************
Larry POV

دوباره  خنده ی بی حالم شنیده شد وقتی یاد چند دقیقه پیش افتادم!

《Unexpected Love~L.S/Z.M》Where stories live. Discover now