chapter 24

450 50 4
                                    

قسمت بیست و چهارم this is us

پسرا رسیدن خونه
لویی: نایل هنو نیومده😐
لیام: هنو داره میدوئه😐
هری: اهههه دیدید چی شد؟😯
لیام: چی شد؟
هری: یادمون رفت سر راه موآد غذایی بخریم😔
زین: رو من که حساب نکنید دوباره نون و پنیر و ویسکی بخورم😐
لیام: منم.هنوز معدم تو حلقمه.روده هامم تو مثانم😐
لویی: یکی بآید بره بیرون بخره
لیام: نایل هنو نیومده زنگ بزن بهش بگو سر راه یک چیزی بخره
هری زنگ میزنه به گوشی نایل
زین: بله؟
هری: نایل توئی؟
زین: بله؟
هری: نایل سر رآه داری میای یکم وسایل غذایی میخری؟
زین: تو کی هستی؟صدات چقدر نزدیکه
هری: 😐
زین: هری توئی؟
هری: پس عمته؟منم دیگه😐
زین: ک*سخل روانی به من زنگ زدی😐
لیام:😐
لویی:😐
هری: منگل تو نمیخوای به من بگی من دارم سه ساعته با تو حرف میزنم؟اسکل گیر اوردی؟
زین: نفهمیدم تویی😐آخه من چند تا گورخر راه راه تو گوشیم دارم
هری: هان؟
زین: هیچی😱
هری: ...
زین: ...
هری: ....
زین: ...
هری: عنتر اسم من رو تو گوشیت گورخر راه راه سیو کردی؟😠
زین:😨
لیام: خب حالا باشه بعدا دعوا کنید الان تا نایل نیومده زنگ بزن
هری دوباره شماره گرفت
هری: نایل؟
لویی: شما؟
هری: هری ام
لویی: هاها منم دیوید بکهامم
هری: لو؟
لویی: هان؟😐
لیام : گیر چه عقب مونده هایی افتادم ای بابا.شماره همه رو گرفتی جز نایل گوساله😐
هری: من شماره نایل رو گرفتم لیام 😐
لیام به لویی نگاه کرد که گوشی هنوز دم گوشش بود
لیام: لویی؟
لویی: ها؟
لیام: ...
لویی:😐
لیام: گوشی نایل دست تو چیکار میکنه؟😐
لویی: نميدونم والا😐
لیام: ای خدا😤
یکی زنگ در رو زد و هری رفت در رو باز کنه
نایل پرید تو
هری: خر جفتک انداز😐
نایل: شما ها چطور زودتر از من رسیدین؟من فکر کردم پشتم در حال دوییدن هستید😦
زین: ما اصولا با پدیده ای به نام ماشین آشنایی داریم.یکی گرفتیم اومدیم خونه😐
نایل: عوضیا من این همه مدت تو راه با خودم حرف میزدم؟میگفتم چرا هیچ کدوم جواب نمیدادین😞
لیام: 😐
لویی: حالا نایل هم اومد.دیگه کسی بیرون نیست😐
هری: حالا چی کوفت کنیم؟😮
.

🆔THIS is US🆔Where stories live. Discover now