#PRFdisaster Part 18
شاید این درسی بود که هیچوقت یاد نگرفته بود.
این یه فاجعه بود.
_من اونو بوسیدم نایل!
زین اینو با سرخوشی گفت و احساس می کرد هیچ دغدغه ای نداره.
نایل با بی تفاوتی چشمش رو از اون نقشه های به قول خودش "کوفتی" گرفت و گفت:
"خب؟ خوشحالی الان؟"
از نظر نایل برای کشتن رجی، بوسیدنش یه قدم به جلو بود.
زین همون جوری که سعی می کرد یه خط صاف رو با خط کش مخصوص بکشه گفت:
_چرا نباشم؟
"تو انگار واقعا خوشحالی که می خوای بکشیش نه؟"
و انگار یه دفعه ای توی دل زین خالی شد.
اصلا حواسش به این نبود که می خواد اونو بکشه.
ام ام کرد و گفت:
_آمممم راستش... نه از اون بابت خوشحال نیستم ولی احساس می کنم که.......
می خواست به حرف زدنش ادامه بده که هری مثل همیشه درو با شدت باز کرد و با صدای بلند گفت:
_سسسسسللللللااااااااااممممممممممم
انگار سگ گازش گرفته بود. همیشه اینجوریه!
پر انرژی! بدون دغدغه!
یا شاید نشون نمی داد که از درون داغونه؟!
نه نایل و نه زین نمی تونستن حتی از همون بچگی بفهمن هری الان واقعا خوشحاله یا نه.
هیچوقت نشونش نمی داد.
تظاهر! شاید اون توی تظاهر کردن خیلی ماهر بود...!؟
همه به هری سلام کردن و سر جاش نشست.
- اوفففففف خیلی خوابم میاد.
و کلاه بافتنیشو روی چشماش گذاشت و به صندلی تکیه داد.
نایل به صندلی زین لگد زد تا بی سرو صدا نگاش کنه.
زین پرید و بعدش با حالت سوالی ای به نایل خیره شد.
نایل با انگشت اشاره اش فهموند که بیاد نزدیک تر و بعدش گفت:
"تو دو شب خونه نیومدی! پیش رجی بودی؟"
دوباره توی دل زین خالی شد.
برگشت و یه نگاه کوچیک به هری انداخت که انگار خواب بود.
خوبه چیزی نمیشنوه!
_نه من پیش رجی نبودم!
(فلش بک)
آروم از هم جدا شدن و دوباره به هم دیگه زل زدن.
خودشونم نمی دونستن چی کار کردن!
زین لبخند زد و هرچی به ذهنش رسید، بدون اینکه حتی بهش فکر کنه که چیه به زبونش آورد:
"_In all this bitterness you stay so sweet...
بين تمام این تلخى ها تو خيلى شيرين موندی
It's such a cruel world
اين دنيا خيلى ظالمه
Savin' all my love for you, girl
دختر من همه ى عشقم رو براى تو نگه داشتم
It's such a cruel world
اين دنيا خيلى ظالمه
Maybe I found somethin' good, girl
دختر شاید من یه چیز خوبی پیدا کردم"
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Perfect Disaster (Z.M)
Hayran Kurgu[ C O M P L E T E D ] اون مثل یه گرگ، توی جنگل تاریک شکارشو دنبال میکرد. هرچقدر که ادگار در دنبال کردن زین مهارت داشت زین هم در فرار کردن ماهر بود. اونا همو خنثی میکردن نه ادگار میتونست زین رو بگیره.... نه زین میتونست تا ابد فرار کنه..... pErFeCt dI...
