با آهنگ
Bad Romance
از لیدی گاگا بخونید.
از این به بعد برای بعضی از پارت ها آهنگ میدم :)
------------------------
#PRFdisaater Part 12
از نگاه زین:
-«اه خرابش نکن عوضی سه ساعت درستش کردم.»
نایل دوباره جلو اومد و دستشو با کرم مو چرب کرد و لای موهام کشید.
بدم میاد کسی به موهام دست بزنه خب!
-«دیگه دستتو لای موهات نکش چون دوباره درستش نمیکنم لج باز!»
با لبخند سرمو تکون دادم. تیشرتمو صاف کردم و پیرهن چهارخونه ام رو روش پوشیدم. دکمه های پیرهن رو باز گذاشتم و روش یدونه کت خاکستری پوشیدم.
نایل سرتا پام رو نگاه کرد
-«واقعا؟ این استایل؟ برای قرار؟ شوخیت گرفته؟»
_«هی من که نمیخوام ازش خواستگاری کنم...»
-«هرررررچی!!!!!!!!»
دوباره داد زد. وای! این بار چندمه داره سرم داد میکشه.
_«ببین نایل این منم..»
به خودم اشاره کردم
_«میخواد بخواد، نمیخوادم نخواد.»
-«احمق باید ازت خوشش بیاد. نگو یادت رفته برای چی داری باهاش قرار میزاری.»
_«اوه بیخیال... تو نمیدونی در هر صورت دخترا به من جذب میشن؟»
حالا یکم اغراق کردم که بیخیالم بشه! اعتماد به نفس من اینقدرم خوب نیست!
-«ما داریم درمورد هل گرل حرف میزنیم داداش! اون قدر ها هم راحت نمیشه نظرشو جلب کرد.»
_«اوه و ما هم داریم درمورد زین مالیک حرف میزنیم داداش! اون قدر ها هم راحت نمیشه جذبش نشد!»
این بازی کثیف انگار نمیخواد تموم بشه!
-«اوه و ما داریم درمورد مغرور مالیک حرف میزنیم داداش! اون قدر ها هم که فکر میکنه خفن نیست!»
_«واو هردومون میدونیم هست! و اینکه رجینا اینقدر دختر متفاوتیه که با استایل من کنار میاد.»
خب انگار بیخیال شد خدا رو شکر!
از هرچی لباس رسمیه متنفرم.
از اتاق بیرون رفتم. هری توی پذیرایی ولو بود.
-«اوووو به به آقای خوش تیپ! چه خبره؟»
چشمک زدم و با نیشخند گفتم:
_«قـــــرار دارم!»
قرار رو با لحن خاصی گفتم.
هری لبخند گشادی زد که چال هاش بیرون افتاد.
-«پس تو هم سرو سامون گرفتی زین!»
نایل از اتاق اومد بیرون و همونجوری که بیخیال میرفت توی آشپزخونه گفت:
-«نه بابا احمق تر از این حرفاست!»
_«هههه هههه بخندید ضایع نشه.»
واقعا تا از خونه بیرون نرم این مسخره بازی ها ادامه پیدا میکنه پس بیخیال حرف زدن شدم و کتونی هامو پوشیدم و بیرون رفتم.
سیگارمو روشن کردم و سوار ماشین شدم و سمت اون خونه نحس حرکت کردم.
خاک تو سر خودمو سر و سامون گرفتنم! قراره اون دختر بدبختیو که امشب بهش یه شام درست و حسابی میدم رو چند وقت دیگه بکشم!
لعنت بهش...
YOU ARE READING
Perfect Disaster (Z.M)
Fanfiction[ C O M P L E T E D ] اون مثل یه گرگ، توی جنگل تاریک شکارشو دنبال میکرد. هرچقدر که ادگار در دنبال کردن زین مهارت داشت زین هم در فرار کردن ماهر بود. اونا همو خنثی میکردن نه ادگار میتونست زین رو بگیره.... نه زین میتونست تا ابد فرار کنه..... pErFeCt dI...
