Part 10 - آقای متشخص

695 98 93
                                    

#PRFdisaster Part 10

"_«جالبه بدونی شنا بلد نیستم هل گرل خانم!»
به من چه.. من میخوام شنا کنم!»
همه جا سیاه شد و صدای مردونه آشنایی شنیدم
-«تا کی میخوای طولش بدی؟»
نور سفید کور کننده ای اجازه نداد چند لحظه جایی رو ببینم و وقتی نور کم شد و متوجه شدم که کنار یه جاده بودم.
روی چمن ها رو خوندم:
_«هنوزم میتونی منو پیدا کنی؟»"

با سوزش سیلی روی گونه ام از خواب پریدم و قیافه عصبی نایلو دیدم.
-«زین.. خوبی؟؟ چت شده؟»
کابوسای لعنتی! بسه دیگه نمیذارن نه خودم درست و حسابی بخوابم نه نایل.
باید بگم این محکم ترین سیلی ای بود که خورده بودم!

_«هیچی فقط خواب بود.»
نایل داد زد:
-«هیچی فقط خواب بود؟؟ توی خواب داشتی عربده میکشیدی و ملافه رو چنگ میزدی بعدش میگی فقط خواب بود؟؟؟»
منم داد زدم:
_«نایل آروم باش اینا برام عادی شده!»

نایل جلوی چشمم سه چهارتا بشکن زد و همزمان گفت:
-«زین داداش بیدار شو بیدار شو! از این یکی خوابتم بیدار شو.. تو داری نابود میشی.. باید بری دکتـ......»
حرف احمقانه اش رو با دادم قطع کردم:
_«نـــــه! من دیوانه نشدم.. دکتر هم نمیرم. ممنون از کمکت.»

دست و پاهاش شل شد و آه عمیقی از روی تاسف کشید.
-«من نگفتم دیوانه ای! برای اینکه شب ها نمیتونی بخوابی گفتم!منو بگو نگران تو ام! اصلا تقصیر منه که دلم نمیاد داد زدنت و اذیت شدنت رو ببینم اصلا....»
پریدم وسط سخنرانی غم انگیزش:
_«باشه حالا ببخشید سرت داد زدم.»
لبخند زورکی ای زدم و اونم لبخند زد.

-«خب بگیر بکپ فردا صبح باید پاشیم بریم شرکت.»
_«اه لعنتی. گندش بزنن.»
-«بیشتر از این عربده نکش و بکپ تا صبح سه ساعت وقت داری.»
به قیافه پوکر من خندید و از اتاق بیرون رفت.

سرمو روی بالش گذاشتم و سعی کردم به خوابم فکر نکنم تا بازم به سراغم نیان.
پوف تازه شبم باید با رجینا سر قرار برم!
چقدر کار داری زین.. بگیر بکپ.
چشمام رو روی هم فشار دادم و سعی کردم فراموش کنم چند دقیقه پیش داشتم فریاد میکشیدم....

‌-«هوووووووی الاغ... بیدار شو تنبل.. صبح شده.»
چشمامو با هو کشیدن نایل باز کردم و دیدم خیلی شیک و پیک با یه شلوار پارچه ای خط اتو دار و کفشایی که معلوم بود اولین باره از جعبه درشون آورده بود با یه پیرهن سفید تر و تمیز که یقه هاش بالا بود و آماده کراوات زدن پوشیده بود. موهاشو مرتب بالا داده بود و کلا مثل آدمای کاری شده بود!

Perfect Disaster (Z.M)Where stories live. Discover now