ᬊᬁ89: Walnut cookie

1.1K 312 192
                                    

Writer's P.O.V:

_ آنلاین هم میشد انجامش داد بیبی چری
_ میدونم. ولی اینجوری کیفش بیشتره!
تهیونگ آهی کشید و چرخ دستی رو هل داد.

جونگکوک با صورتی بشاش، شیشه های مربای شاتوت رو توی چرخ فروشگاه انداخت و آلفای دارچینی تنها به دیدنِ چهره خوشحالِ جفتش بسنده کرد.

امگای آلبالویی، با دیدن تابلویی که روش نوشته بود "پوشاک" بدون هیچ حرفی مسیرش رو به اون بخش فروشگاه تغییر داد و تهیونگ هم چرخ دستی رو به اون طرف هدایت کرد.

مو قرمز با دقت به کلاه های بافتنی نگاه میکرد:
_ از کدوم خوشت اومده؟
_ اینایی که روش گوش خرگوش داره
_ سفیدش رو بردار....بهت میاد
_ هوم....چون تو میگی، باشه
تهیونگ با لبخند نگاهش کرد و جونگکوک کلاه رو توی سبد انداخت.

_ برای تو هم بردارم؟ چه رنگی میخوای؟
آلفا چهره اش رو مچاله کرد و سری به طرفین تکون داد:
_ نه چری....من از اینا نمی‌پوشم
امگا با چشمای مظلومش به طرف جفتش برگشت:
_ حتی اگه من بخوام؟
در آخر تهیونگ در مقابل چشم های آهویی و براق کوک تسلیم شد و اجازه داد امگاش با ذوق، کلاهی برای اون برداره.

_ وای-....اونا رو ته‌ته!
جونگکوک به سرعت خودش رو به بخش کودکان رسوند و به کفش های کوچولویی که کنار هم با نظم توی قفسه چیده شده بودن، نگاه کرد.

_ ببین چقدر گودو و کوچولو ئه!
_ آره چری....خیلی کیوته
_ یکی بردارم؟
_ ....برای کی میخوای برداری؟
پسرک کوتاه فکر کرد و جواب داد:
_ برای نینی مون

تهیونگ متعجب پلکی زد:
_ نینی مون؟!
_ نینیِ جیمین و یونگی هیونگ دیگه
_ آها....
_ دیگه نینیِ ما و اونا نداره که. نینیِ ماهم هست
جونگکوک با بیخیالی گفت و سپس با وسواس کفشِ مخملیِ صورتی رنگی برداشت و به ربانِ روش دست کشید.

_ شاید پسر باشه
تهیونگ کنار گوش امگا گفت و باعث شد از حال و هوای خودش در بیاد و بترسه. به طرف تهیونگ برگشت و سوالی نگاهش کرد و آلفا مجبور شد دوباره براش توضیح بده:
_ شاید پسر باشه.....از کجا میدونی دختره که گفت دخترونه برداشتی؟
_ فقط چون خوشگل بود برداشتم
کوک با اعتماد به نفس گفت و محتاط کفش هارو توی سبد گذاشت.

_ قبل از حساب کردن بریم تا کوکیِ گردویی بگیرم
تهیونگ با سوال به چهره امگاش نگاه کرد:
_ ولی تو همیشه شکلاتی میگرفتی
_ حس میکنم این دفعه باید گردویی بگیرم. مشکلی داری؟!
آلفا در مقابل اخم کوک خودش رو عقب کشید:
_ نه. چه مشکلی
مو آلبالویی با رضایت سری تکون داد و موهاش رو طبق عادت پشت گوشش فرستاد.
_ پس بریم که زودی خرید مون رو تموم کنیم

.
.
.
.

مردمک های آبی رنگش با اعتماد به نفس توی سالن عکس برداری می‌چرخید تا زودتر بتونه اون بتای عینکی رو پیدا کنه.

Love me [Yoonmin]~|completedWhere stories live. Discover now