Love me [Yoonmin]~|completed

ᬊᬁ27: I want to feel it

Yoongi's P.O.V:

همه چیز فوق العاده بود
وقتی میگم فوق العاده؛ یعنی بودن جیمین کنارم.
اون امگا خیلی نسبت بهم نرم شده بود و این بهم شجاعت میداد تا بهش نزدیکتر بشم.

البته اون هنوز روی لمس های بیش از حد یا بوسه، حساس بود و نسبت بهش گارد داشت.

حس میکنم هنوز نتونستم اونطور که باید، اعتمادش رو بدست بیارم.

اما همین لمس های سطحی و بوسه های کوتاه هم برام اونقدر شیرین بود که معتادش شده بودم.
جوری که مدام بهش نیاز پیدا میکردم و با شدت بیشتری میخواستمش.

واقعا جیمین چه انتظاری ازم داشت؟!

من بسختی داشتم خودم و گرگم رو کنترل میکردم!
گرگم میخواست امگاش رو کنار خودش نگه داره و رایحه اش رو حس کنه.

خودمم میخواستم تا اندام ریز نقشش رو محکم بین بازو هام قفل کنم و وجب به وجب صورت نازنینش رو بوسه بکارم.

اما...امگام هنوز اونقدر کنارم راحت نبود تا بتونم آزادانه عمل کنم.

اصلا دلم نمیخواست با ابراز علاقه هام اذیتش کنم.
پس محکوم بودم به صبر کردن....

و الان اون کنارم نشسته بود و فاصله اش اونقدر نزدیک بود که بتونم رایحه گرم و شیرینش رو حس کنم.

_ خیلی خوب شدن!
با رضایت گفت و نگاهش رو از عکس هایی که امروز ازش گرفته بودم، گرفت.
خودش رو جلو کشید و بوسه ریز و شیرینی به گونه ام زد:
_ خسته نباشی آلفا

بدون توجه به قلب بیقرارم که داشت خودش رو از سینه ام بیرون می‌انداخت، به سختی بزاقم رو قورت دادم.

به چهره روشنش و لبخند شیطونش نگاه کردم.

اون به خوبی میدونست که چه نفوذی رو من داره و داشت منو روی انگشتش می‌چرخاند....!

با شیفتگی چتری های طلایی رنگش رو پشت گوش انداختم و با صدایی آهسته اعتراف کردم:
_ خودت هم میدونی که چطور داری داغونم میکنی....

به اون گوی های عسلی رنگش که برق شیطنت داشت، خیره شدم. اون با عشوه خودش رو جلو کشید و همون طور که با یقه ام بازی میکرد، پرسید:
_ یعنی با یه بوسه کوتاه تونستم آشفته ات کنم آلفا؟
_ ....قلبم حتی با پلک زدنت هم آشفته و بیقرار میشه عزیزم

لب هاش با رضایت کش اومد و پرسید:
_ پس چرا نشونش نمیدی؟

قلبم داشت توی سینه ام پودر میشد و طاقت ام تمام!

گونه اش رو نوازش کردم:
_ نمیخوام امگای کوچولوم با نوازش و بوسه های بی طاقتم، اذیت بشه.....
لبخندش محو شد و به چشم هام نگاه کرد.
_ من...اذیت نمیشم...

گفت و نگاهش رو با خجالت ازم دزدید. دیدن خجالتش اونقدر برام شیرین و قشنگ بود که نتونستم خودم رو کنترل کنم!