ᬊᬁ40: Deep relationship

2K 410 187
                                    

Jimin's P.O.V:

همیشه ریش سفیدای خاندانم میگفتن؛ مشکلات عزیزانت، جزوی از مشکل تو هم هست و چه بخوای و چه نخوای زندگی توهم تحت تاثیر قرار میده.

خب، من الان عمیقا این نصیحت و پند شون رو باور کردم.

چون تنها حضوره یک توله امگای آلبالوییِ غمگین توی خونه ام کافی بود تا من و یونگی هم تحت تاثیر اون جو قرار بگیریم و پا به پاش غصه بخوریم.

جوری کل واحدم بوی آلبالوی فاسد میداد که یونگی هم افسردگی گرفته بود....

_ عزیزم؟ چیزی شده؟
یونگی مردمک های غمگینش رو بهم داد و گفت:
_ نه
_ پس یونگیِ من چرا ناراحته؟
به دسته مبل تکیه داد و اون با حالتی لوس توی آغوش من خزید و روم دراز کشید.

توله آلفای لوس...

_ جونگکوکی....اون خیلی ناراحته
همون طور که مشغول نوازش موهاش بودم جواب دادم:
_ اوهوم.....اون آلفای گنده بک-....حقشه عقیمش کنم
_ نباید این کارو بکنی وانیل
_ چراااا

ناراضی نالیدم و اون کوتاه و بی صدا خندید:
_ شاید بعدا کوکی بهش نیاز داشته باشه
ابرویی بالا انداختم:
_ یعنی میگی...دوباره برمیگردن پیش هم؟
_ آره‌. این روابطِ عمیق رو نمیشه ناگهانی تمومش کرد. مخصوصا اگه دو طرف هنوز بهم دیگه حس داشته باشن.
_ الان تهیونگ هنوز به امگام حس داره؟!
_ شک نکن

از بالا نگاهی بهش کردم. چطور می‌تونست اینقدر با اطمینان راجبش حرف بزنه؟!

_ چطور اینقدر مطمئنی؟
_ آلفا ها بهتر همدیگه رو درک میکنن. مطمئنم تهیونگ شی دلایل خودش رو داشته. نباید قضاوتش کرد.

چشمی چرخوندم و اون که انگار متوجه این کارم شده بود، دوباره بی صدا خندید.

_ حمایت از دونسنگت درسته....ولی نباید زیاد تو رابطه شون دخالت کنیم
_ قرار نیست بذارم تهیونگ پاشه بیاد اینجا و کوکی رو ببینه!
_ اگه خودِ جونگکوک بخواد چی؟

چیشی گفتیم و بار دیگه به چشم هام چرخ دادم.
این آلفای منطقی-
نمیتونستم باهاش مخالفت کنم!

_ دلم میخواد ساعت ها همین جوری بمونیم.....ولی نمیشه
همون طور که مشغول گیس کردن دسته ای از موهاش بودم پرسیدم:
_ چرا؟
_ آخه امروز نوبت دکتر داریم....باید تا چند ساعت دیگه بریم

دستم از حرکت ایستاد و چشم هام گرد شد.
به کل فراموش کرده بودم!

هول هولکی سعی کردم یونگی رو از روی خودم کنار بزنم و سمت اتاق برم تا بتونم آماده بشم.

ولی اون آلفای لوس کل وزنش رو روم انداخت و گلایه کرد:
_ کجا داری میری! هنوز چند ساعت مونده. حالا اجازه بده همین جور بمونیم

سرجام آروم گرفتم و متعجب بهش خیره شدم.
ولی ثانیه ای نکشید که تکخندی از بین لب هام فرار کرد و گفتم:
_ آلفای لوس!

Love me [Yoonmin]~|completedWhere stories live. Discover now