ᬊᬁ62: Our symbol

1.2K 322 189
                                    

Writer's P.O.V:

(+18)
وقتی یونگی بهش اخطار داده بود که گرگش اصلا لطیف نیست، جیمین باید حرفش رو جدی می‌گرفت....

چرا که اون گرگ مثل یک دستگاه سکس؛ سریع، کوبنده، خستگی ناپذیر و بی رحم بود!

جوری بی‌رحمانه به تنِ امگا لذت میداد که مو وانیلی حس میکرد بیشتر از ظرفیت استاندارد بدنش ئه.

ضربه های محکم و سرعتی، که بدون لحظه ای مکث درون مقعدش کوبیده میشد، اونقدر ادامه پیدا کرده بود که جیمین نمیتونست جلوی اشک هاش رو بگیره. جوری که انگار واکنش بدنش برای دفع لذت اضافه ای بود که از طرف آلفا داشت بهش تقدیم میشد.

_ برگرد
جدی دستور داد و جیمین با ضعف نالید و به شکم خوابید.
مرد روی تنش خیمه زد و همون طور که عضوش رو داخل سوراخِ ملتهبش میکرد، دم گوشش پچ زد:
_ خسته شدی کوچولوی شیرینم؟
_ نه-...می..میخوامش

به طرف مرد برگشت و ادامه داد:
_ هنوزم...عاححح...دیکت رو درون خودم میخوام آلفا...!
آلفا با رضایت گونه خیسش رو بوسید و ضربه ای به پروستات پسر زد:
_ همین الانش هم داریش اِماریس
_ بی-بیشتر میخوام
_ میخوای حامله ات کنم؟ هوم؟

با دیدن لرزش مردمک های عسلی رنگش، با لبخندی محو لب های ورم کرده اش رو کوتاه بوسید:
_ این تصمیم رو می‌سپارم به عهده یونگی و خودت

جیمین حس میکرد بار دیگه عاشق این مرد شده.....
چطور گرگش هم مثل خودش اینطور با ملاحظه و منطقی بود؟

_ حرکت کن آلفا....کاری کن زیرت جیغ بزنم!
پایین تنه اش رو به سرعت حرکت داد و نفس مو وانیلی، لحظه ای برید.
_ آههههه-....آره همین جوری! سریع تر آلفا!
_ داری دیوونه ام میکنی توله!
_ دیوونه شو! به بدنم رحم نکن!

نالهِ کشیده اش کنار گوش امگا خالی شد و به حرکاتش بیش از پیش سرعت داد.
_ انجامش بده آلفا....ما-مارکم کن! نمیخوای امگات رو صاحب بشی؟
در جواب، بینی آلفا از پشت روی گردنش کشیده شد تا بتونه غده رایحه امگای زیرش رو پیدا کنه.

حرکتِ پر سرعت و محکمِ مرد همچنان روی پروستاتش ادامه داشت و باعث میشد ناله های گریه مانند و بریده بریده امگا لحظه ای قطع نشه.

بوسه ای روی غده رایحه پسر نشوند و پوست همون نقطه رو محکم بین لب هاش مکید و شونه های مو وانیلی طی یک موج لذتی که داشت توسط لب های باریک مرد بهش تزریق میشد، لرزش شیرینی کرد و زیر تنِ مرد مچاله شد.

دندان های نیشش به شدت می‌خارید و آلفا رو بیشتر به مرز جنون نزدیک تر میکرد.
جیمین با حس کردن دو تیزیِ ظریف روی گردنش که متعلق به دندان های مرد بود، نفس هاش بریده و تند تر شد.

لبش رو از شدت هیجان و استرس گزید و منتظر موند.
میخواست دردِ تیز و چند دقیقه ایِ دندان های آلفاش رو روی گردنش حس کنه و زمانی که صبح از تخت خواب دل کَند، بتونه اثر پر پیچ و خمِ مارکش رو روی بدنش ببینه.

Love me [Yoonmin]~|completedWhere stories live. Discover now