ᬊᬁ44: A sweet family

1.2K 311 136
                                    

Yoongi's P.O.V:

کی فکرش رو میکرد من بعد از داشتن یک کراش کوچیک روی پارک جیمین، مدلِ تازه کاره کمپانی RJ، حالا توی این نقطه ایستاده باشم.

جایی که اون امگای وانیلی که روز اول توی قاب دوربینم خودنمایی میکرد، الان در حال بستن کراواتم باشه تا با هم به دیدن خانواده اش بریم.

الان اون علاقهِ مخفی و کوچکم، مثل درختی تنومند توی قلب و وجودم ریشه کرده و تمام هستی ام توی امگای شیرینم خلاصه میشه.

آشنایی با خانواده جیمین یک قدم جدی و اساسی توی رابطه مون بود و همین موضوع باعث تشدید استرسم میشد.

_ عزیزم
مردمک هام روی چهره اش نشست و اون بدون اینکه نگاهش رو از کراوات بگیره ادامه داد:
_ نگران نباش. باشه؟ کل خونه رو رایحه مضطربت برداشته...!
_ متاسفم....
مردمک های عسلی رنگش با جدیت روی چهره ام چرخید و گفت:
_ چرا معذرت خواهی میکنی؟
_ ...نمیدونم....

اما اخم اون غلیظ تر شد و خیلی ناگهانی کراوات رو پایین کشید و تنها خم شدن من برای کوبیده شدن لب هامون روم همدیگه کافی بود.
اونقدر غافلگیر شده بودم که حتی نتونستم همراهیش کنم.
_ اصلا نگران نباش. مامان و بابام مثلِ خودمن..خیلی زود میتونی باهاشون ارتباط بگیری

اما این دلگرمی اصلا کمکم نکرد.
یادم نمیاد که تونسته باشم خیلی زود با جیمینی ارتباط بگیرم...!

اون با دیدن چهره زارم بی صدا بهم خندید و اینبار با ملایمت بوسه ای به لب هام زد:
_ زود باش توله آلفا. داره دیر مون میشه
_ اینجوری صدام نکن
_ هر جوری که دلم بخواد صدات میکنم
با دیدن چهرهِ اخموم با لذت لبخندی بهم زد و بار دیگه برای بوسیدنم جلو اومد.
در سکوت به همراه اخمی بین ابرو هام، اجازه دادم هر چقدر که دلش میخواد با لب هام بازی کنه.
در آخر وقتی عقب کشید و قیافهِ همچنان اخم‌آلود منو دید، خندید و با دست هاش دو طرف صورتم رو گرفت.

_ اومو....توله آلفای کیوت!!
صورتم رو بین دستاش فشرد و با سرگرمی به چهره ام خندید.

و این من بودم که همچنان در سکوت نگاهش می‌کردم و گره بین ابرو هامو نشونش میدادم.
اما اون بار دیگه لب هام رو بوسید. اینبار طولانی تر....
اون لب های نرم و شیرین مثل مخدر عمل می‌کرد.
جوری که ناخواسته عضلات صورتم شل میشد و پلک هام روی هم افتاد و وارد خلسه ای لذت‌بخش میشدم.

_ بهتری؟
سری تکون دادم و جیمین با رضایت عقب کشید.
_ دیگه باید بریم. نمیخوام دیر برسیم

.
.
.
.

فقط کافی بود تا 15 دقیقه با خانواده اش وقت بگذرونم تا متوجه منظور جیمین بشم.

اون سه نفر واقعا شبیه هم بودن!
چه از لحاظ ظاهری
چه از لحاظ اخلاقی

چهره امگام ترکیبی از صورت پدر و مادرش بود و این شباهت باعث میشد قلبم با لذت و شیرینی بلرزه.

Love me [Yoonmin]~|completedWhere stories live. Discover now