part3 او یا خیالش؟

Start from the beginning
                                    

عصبی تر و خسته تر از همیشه از بی فایده بودن تمام تلاش ها و حرفاش و اصرار هاش بعد از بحثه بی کسل کننده اش سر اون پسر با مادربزرگش به سمت باشگاهه گانگ جه حرکت کرد نیاز داشت خودشو خالی کنه
واقعا کسی رو درک نمی‌کرد یا نمی‌خواست؟
مشکل از کی بود؟
قطعا مشکل خودش بود ...

همیشه همین بود اونی ک اضاف بود اونی ک سربار بود اونی ک مایه سلب ارامش بقیه بود همیشه سر اینکه اون موجب بهم خوردنه توازنه زندگیه اطرافیانش شده مورد سرزنش قرار گرفته بود و همیشه نا کافی بودن و به اندازه کافی خوب نبودن و فرق داشتنش با بقیه رو به روش اورده بودن اون همیشه اصله مشکل بود حتی بخشی ازش نبود همیشه خوده اون دردسری بود ک همه ازش فرار میکردن حالا کسی نبود بهش بگه که ایا کسی هست ک اونو درک کنه؟
زیادم مهم نبود عادت داشت به اینکه همیشه حقو به بقیه بده.
وارد باشگاه شد و نگاهشو چرخوند بلکه گانگ جه رو پیدا کنه، مثله همیشه درحاله انداختنه جنساش به مردم بود هرچند همون اشغالارو تهیونگم میکشید ک هیچ کمکیم به اپیزود جدیدی از مریضیش که ممکن بود برگرده ،نمیکرد .

+هی گانگ جه سریع یچیزی بم بده میخوام برم

گانگ جه از کسی ک داشت باهاش حرف میزد عذر خواهی کردو سمته رفیقه پر دردسر چندینو چند سالش اومد
-هی تهیونگ چطوری؟ بعد از اون همه تو استخر موندن فکر میکردم سه چهار روزی از سرما خوردگی دراز به دراز بیوفتی تو خونه ، خوب سرپ...

+مزخرفاتتو تمومش کن گفتم یچیز خوب بهم بده برم زیادم سنگین نباشه

-ام خب راستش..

تهیونگ چشماشو با کلافگی تو کاسه چرخوند و منتظر بود ک گانگ جه قانعش کنه که دلیل این همه وقت تلف کردنش چیه

-نامجون اومد اینجا مثل اینکه یجورایی فهمیده من بهت مواد میدم نمیدونم از کجا فقط گفت ک اگه دوباره به تو یا کسه دیگه جنس بدم میاد باشگاهو بندو بساطمو جمع میکنه
ایناییم ک میبینی ته مونده جنساس دارم ردشون میکنم بره فقط
یلحظه مغزش قفل کرد یعنی کار کی بود؟ تهیونگ اصلا با کسی حرف نمیزد چه برسه به اینکه بخواد بهش بگه مواد مصرف میکنه اونم از طریق گانگ جه چطوری کسی فهمیده بود و لاپورتشم به نام داده بود؟
+یعنی چی؟ کسی اصلا نمیدونه من اینجام میام چه برسه به بقیه چیزا ...تو چی بهش گفتی؟

-من گفتم داره مضخرف میگه و هرچی گفتو انکار کردم ولی اون گفت سری بعدی دوستانه برخورد نمیکنه و خودش همون افسر پلیسیه ک میاد باشگاهو پلمپ میکنه

در جریان قرار گرفتنه نامجون زیاد خوب نبود چون همش میخواست بیوفته دنبالش و ازش مراقبت کنه ولی خب جوریم نبود ک اهمیت بده خیلی وقت بود ک از چشم همه افتاده بودو کسیم انتظاری ازش نداشت...

+جالبه بدونی هیچ اهمیتی برام نداره! دخالتای نامجون بمونه واسه خودش یه روله کوفتی بمن بده الان حالم خوب نیست ولی دیگه سراغت نمیام یکی دیگه رو بهم معرفی کن
-ببخشید ته .. ولی من نمیتونم کمکت کنم همون چند بارم فکر کردم دنبال تفریحو این حرفایی ولی انگار داری بهش عادت میکنی من نمیخوام با دستای خودم جفتمونو بدبخت کنم پس لطفاً برو ..

𝙙𝙚𝙟𝙖 𝙫𝙪Where stories live. Discover now