part3 او یا خیالش؟

372 50 3
                                    

Residual-type schizophrenia
شامل افرادی میشه که حداقل یک بار در گذشته دچار اپیزود اسکیزوفرنی شدن و با اینکه در حال حاضر فاقد هرگونه علایم مثبت بیماری هستن ( علایم مثبت مانند : هذیان، گفتار و رفتار آشفته ) اما برخی از نشانه های منفی هنوز در فرد قابل رویته که میشه به این نشانه ها اشاره کرد :
عدم تمایل به گسترش روابط جدید، ابراز احساسات نامناسب، کم حرفی، بی انگیزگی و دشواری درلذت بردن. این حالت میتونه در حالت گذار از اپیزود تمام عیار به بهبودی کامل بیمار منجر شه یا اینکه فرد برای سال ها بدون هیچ گونه افزایش علایم به زندگی ادامه بده.

همونطور که حدس میزنم متوجه شده باشید
تهیونگ قبلا به اسکیزوفرنی مبتلا بوده
که تو فیک با توجه به رفتار ها و اتفاقات و حرفای روانشناسش که نقل میشه کاملا متوجه شکل کلیِ این بیماری و تاثیرات منفیش میشید

...

+اما هالمونی! واقعا نیاز به موندن اون نیست میتونیم پولی که میخوایم بدیم به اونو پس انداز کنیم و درضمن منم اینجا کمکت میکنم پس مشکل چیه؟
مادربزرگ ته دستای چروکیده اشو با عصبانیت مشهودی تو هوا تکون داد و گفت :
-مشکله تو چیه ؟ اینکه اون اینجا کار کنه به تو ضرری نمیزنه
تهیونگ با کلافگی چشماشو روهم فشار داد و:
+همین الان دا...
مادربزگش با بی صبری بین حرفش پرید و:
-نمیخوام دیگه بشنوم. تا کی قراره اینجوری باشی تهیونگ تاکی قراره از زمینو زمان فرار کنی؟
+اخه مشکل اصلا این نیست من نمی‌خوام بخاطر مشکلات من برا کار کردن دوباره خرج اضافی بزارم رو دستتون
-آیگو آیگو پسرم این حرفا چیه که میزنی اصلا اینطور نیست بعدم کی گفته ک وقتی اون میاد سرکار تو دیگه نباید بیای؟
و با لبخندی یکی از دستاشو رو گونه نوه اش گذاشت و نوازش وار حرکت داد و ادامه داد:
من به کمک لازم داشتم کارمند استخدام کردم این اصلا ربطی به تو نداره بعدم اون تو مشتری مداری خیلی خوبه از دیشب ک اومده به اندازه کله این سالا برامون مشتری اومده از طرفیم پسر ساده و بی پناهیه در ازای کار تو اینجا یه جای خوابو حقوق ناچیزم بهش میدم تازه درخواستی ک برا حقوق ماهیانه اش داشت خیلی مبلغ کمتری نسبت به بقیه کارمنداس، دیروزم تا فهمید قبولش کردیم برا کار کردن نمیدونی چقد خوشحال شد الان گناه داره که بزنم تو ذوقش اونم یه ادم جوونه ک داره سعی میکنه خرجه زندگیشو دراره
تهیونگ ک کمی نرم شده بود با اخمی ادامه داد:
+همچینم بی پناهو ساده نیس
اصلا جدا از همه این قضایا من ازش خوشم نمیاد خیلی زبون درازو بیتربیته
مادربزرگش با تعجب ابرو هاشو داد بالاو پرسید:
-چرا مگه چیشده؟ بهت حرفی زده پسرکم؟ اگه چی...
همین لحظه جونگکوک که داشت گوش میداد وارد شد و همچنان ک سعی داشت غرورو تکبرشو برا محکم کردن پاش تو اون رستوران نادیده بگیره تنظیم نود درجه ای کرد و تو همپن حالت خم موند و تند تند و به سرعت بدون اینکه بین گفتنه جمله هاش نفسی بکشه گفت:
-من واقعا عذر میخوام خانوم و اقای کیم ما دیروز همو دیدیم و من لحن بدی داشتم چون ایشونو نشناختم خواهش میکنم منو اخراج نکنید من به این کار نیاز دارم اگه بخواید حتی تمام وقت میمونم بعضی روزا و حتی روز های تعطیم میام سرکار .. لطفا
چشمه تهیونگ افتاد بهش مگه میشد یه نفر انقدر شبیه سی ووش باشه؟ چشمای کیوت و درشتش ولی همزمان کشیده خوش فرم خنده های دندونی که سعی میکرد باهاش تهیونگو مادربزرگش رو راضی کنه برای اخراج نکردنش و گوش های سرخ شدس که نشون میداد عصبیه و استرس داره
چشماشو محکم روهم فشار دادو نفسشو محکم داد بیرون و انگشت اشاره شو سمتش گرفت و گفت:
+دفعه اخرت باشه دم پرم میپری من کلا از هیچ ادمی خوشم نمیاد و لازم نیس برا اینجا موندنت با من خوب رفتار کنی فقط جلو چشمام نباش جونگکوک یا هرچیزی ک اسمت هست..
-جئون جونگکوک، اسمم اینه.
با بی تفاوتی چشماشو به سمته طرف دیگه ای داد و بعد از چند ثانیه از رستوران زد بیرون..

𝙙𝙚𝙟𝙖 𝙫𝙪Where stories live. Discover now