𝐏𝐀𝐑𝐓:9

29 7 29
                                    

Jay

با داد گفتم

-پدصگاااااااا

و از اتاق رفتم بیرون تا سونو رو پیدا کنم

Sunoo
با داد جی از خواب پریدم تازه به خودم اومده بودم

که فهمیدم جی همه چیو دیده و الان بدبختم

رفتم سریع تو دست شویی صورتمو آب زدم و اومدم بیرون سعی کردم برم یجا قایم شم که یهو حس کردم یکی از پشت گوشمو کشید
از پشت به جی نگاه کردم که داد و بیدادش شروع شد

-تو خجالت نمیکشی؟چطور جرعت کردی به خواهرم دست بزنی پدصگ میدونی من چقد رو میسو حساسم بعد تو؟
چطور جرعت کردی با خواهر دوستت اینکارو کنی زنده نمیزارمت بخدا
الان چه توجیهی برای اینکارت داری بچ؟اصن کی به تو به همچین اجازه ای داده؟ صب کن یه کاری میکنم دیگه بچه دار نشی#$@$¥÷*$£

+وادفااککک صب کننن نفس بکش آی آی توضیح میدم بخدا

-توضیح؟هه میخای بگی مست بودی؟

+نه واق_

*بسههههههههههه

با تعجب به میسویی که قرمز شده بود نگا کردم
Misoo
ترسیده بودم ولی راستش نمیتونستم بزارم کسی که نجاتم داده سرزنش بشه

رفتم سمت جی و داد زدم

-بسهههههههه

دست جی رو از گوش سونو کشیدم و سونو رو بردم پشتم

- ول کن اون هیچ کاری نکرده

+داری چرتو پرت میگی؟برو اونور به حساب توهم میرسم

-یا پارک جونگسونگگگگگگ (با داد)
اون منو نجات داده چرا یه دقه آروم نمیگیری و گوش کنی ها؟؟؟(با گریه)

همه با تعجب به ما نگاه میکردن و پشماشون ریخته بود

+نجاتت داده؟..

گردنمون بهش نشون دادم و گفتم

-باعث اینا سونو نبوده اون...اون...فقط منو نجات داده...هق...من...دیشب....بار...بودم.. هق
و سرمو پایین انداختم

+تو..تو...رفته بودی بار؟
-ارههه(داد و گریه قاطی)
+مگه من نگف...

که سونو جلو دهنشو گرفتو جی و با خودش برد
من با گریه و خجالت رفتم توی اتاق و تا میشد گریه کردم

Sunoo
-تو..
+ساکت شو یه دقه اون الان توی وضعیت روحی خوبی نیست اگه میخوای بکشیش سرزنشش کن
-تو واقا اونو نجاتش دادی؟
+اره
- ممنون...
+چی؟
-مرسی که نجاتش دادی و ببخشید که تورو مقصر دونستم
+فقط وظیفه بود چون اگه خوب قبل اینکه خواهر تو باشه یه دختره و خب اگه حتی دختر دیگه هم بود سعی می‌کردم نجاتش بدم

(خو بخیر گذشت🗿)

-پسره حروم زاده

+ولی میدونی چی عجیبه میسو دست بزن خوبی داره اما نو این موقعیت ها هیچکاری نمیتونه بکنه...

𝕆𝕟 𝕋𝕙𝕖 ℝ𝕠𝕠𝕗 𝕋𝕠𝕡 ⊹˙ᵉⁿ∘˚⌕Where stories live. Discover now