𝐏𝐀𝐑𝐓:5

35 6 28
                                    

Misoo

رسیدیم تو بار و همه رو دیدم که دارن میرقصن رفتیم یجا نشستیم
جنی وبقیه رفتن توی جمع

و منم روی مبل تنها بودم

یه پسره اومد نشست پیشم

-اوف چه جیگری

+اره میدوم خیلی جیگرم مرسی که گفتی حالا هم برو

_ اوه...نکنه...می‌ترسی ددیت بیاد؟

+خفه شو

نزدیکم شد و بازوم رو گرفت و کشید...

Sunoo

داشتم با گوشیم ور میرفتم قرار بود با اکیپمون بریم مهمونی یکی از دوستای جی که تو بار بود
خیلی علاقه ای نداشتم ولی مجبور بودم-_-

+سونویاااا حاضری؟

-اره اومدم

خودمو تو آینه دیدم
(بچه ها سونو لباسای ام وی درانک دیزد رو پوشید همون بلیز گشاد سفیده با شلوار سیاه با موهای بلوند خودتون تصور کنید چه جیگری شده )

_چه سکشی شدم امشب

رفتم بیرون درو باز کردم کفشامو پوشیدم و با بچه ها رفتیم توی ماشین و راه افتادیم
رسیدیم دم بار رفتیم تو صدای اهنگ خیلی زیاد بود
تقریبا داشتم از شدت بوی الکلی که میومد مست میشدم
رفتیم سلام کردیم ب همه و نشستیم
،،........،...........،....،،........،..........،،،....
~۱ ساعت بعد~
به دور و برم نگاه کردم که یه دختره رو دیدم که ی پسره به زور داره میبرمش تو یکی از اتاق های بار از صندلی بلند شدم که برم ببینم چیشده رفتم سمتشون

+ولم کننننننن(گریهه)

_بیبی گرل نمیتونم حسابی تحریکم کردی

+*جیغعغغغغغغ* سویونننننن

رفتم پشت دیوار که منو نبینن

اون....صدا....آشناس برام.... یکم تکون خورد که چتری هاش از جلو چشاش رفت اونور
هییینن...میسوووو...
__________________________________________
میدونم یکم زیادییی کوتاه بود...چون جای حساس باید تمومش میکردم(از اونجایی که کِرم دارم^^)
ولی پارت بعد سعی میکنم جبران کنم
این پارتا پارتای مورد علاقمه ینی از کل فیک این پارتارو دوست دارم
امیدوارم شما هم دوست داشته باشید
بوز بوز^^💙

𝕆𝕟 𝕋𝕙𝕖 ℝ𝕠𝕠𝕗 𝕋𝕠𝕡 ⊹˙ᵉⁿ∘˚⌕Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon