داشتم از پله ها پایین میرفتم که
ساشا صدام کرد برگشتم ک ببینمش پام لیز خورد داشتم
میوفتادم ک یکی دستمو گرفت
سرم طرفش برگشت
دیدم هیسونگه
دستو سریع پشت کمرم گذاشت
درحالی که صورتامون ۱۰ سانت فاصله داشت گفت:
-خوبی؟زبونم بند اومده بود و فقط به چشماش نگا میکردم
+چ....چی...من.....عه چیزه...
سریع از تو بقلش اومدم بیرون لپام قرمز شده بود
+چیزه ام ینی ممنون .... ک نزاشتی بیوفتم...ممنون
و سریع دویدم پایین پیش دخترا
*شیپ شیییپ
-اسم شیپشون چی میشه ینی؟
+یااا بس کنیدد
*میشه....سونگسو؟هیسومی؟می هی؟میسونگ؟ سونگمی؟چقد اسماشون ب هم میاددد پدصگاااا جیغعغغغ
_اره هیسونگ و میسو...فک کنم سونگمی یا میسونگ یا سونگسو خوب باشهدیگه صبرم تموم شده بود به داد بلند زدم
+خفه میشد یا خفتون کنممممم اون فقط منو گرفت تا نیوفتممم بس کنید دیگههه
~عا اونموقع که چشم تو چشم هم شدین هم همینطور بود؟
*وای اونموقع میتونستم عشقو تو چشاشون ببینم عرررر
+بس کنیدددددددددددددددددد
~اه بده داریم بایکی از ورلدواید هندسام های مدرسه شیپت میکنیم؟؟
+اره بده ، بعدشم روز اول مدرسمونه هنوز کسی رو نمیشناسیم ممکن هزارتا خوشگل تر از اون پیدا شه (دخترع عنتر دلتم بخاد:/)
-نه تودیگه ی روانیی (اره والا)
.....،...،....،........،.......،.....،....،.....،...،.....،....،...
رسیدیم به دم درهم میسو اینا هم پسرا تویه ساختمون زندگی میکنن
دیدیم پسرا هم اومدن چشمم ب هیسونگ افتاد ی چشمک زد ک حس کردم لپام سرخ شد(بهم اونجوری نگا نکنید عه)
+میسو امروز چقد رنگ عوض کردی
×تاره دارم پی میبرم میسو آفتاب پرسته
-انقد نمک نریز ساشا
وونیونگ:واییی این کلید کوفتی کجاس اوپا کیلید داری؟
سونگهون:اه دختره ی رو مخ دیگه بم نمیگی اوپا ها! بگیرو کیلیدو بش داد
وونیونگ:اوپا اوپا اوپا اوپا
سونگهون:ای خداااا برین تورفتیم توی آسانسور
رسیدیم به طبقه خودمون از آسانسور بیرون اومدیم سویون کیلید رو برداشت که درو باز کنهدرو ک سویون باز کردن سریع رفتم تو و ولو شدم رو مبل
اولین نفر ساشا رفت تو و مستقیم سمت یخچال رفت و طبق معمول نوتلا و قاشق برداشت و سمت مبل اومد
+وای خداااا امروز خیلی خسته شدمممم÷وا اونی مگه کوه کَندی
*حلمل لیگه(ترجمه:حتما دیگه)
(چون قاشق نوتلا تو دهنش بود اینجوری حرف زد)ی بالش سمت ساشا پرت کردم که قاشق نوتلاعیش ریخت رو یونیفرمش
*یا پارک میسووووو جرات داری وایسا
سریع از رو مبل پاشدم و فرار کردم
اینجوری شد ک جنگ بالشتی شروع شد
.........،.،.،......،.،.،...........،........،،.،.،.،...ساعت ۱۰ بود که سویون اومد بقلم نشست
~یا مسویااا
+چی میخای سویون؟
~ جنی یه مهمو_
+خیررررررر
~عههههه بزار حرفمو بزنممممم
+من میدونم چی میخوای بگی دیگه
~بزار بگم....جنی یه مهمونی تو بار گرفته خیلی وقته منم حوس بار کردم میای...
وسط حرفش بدون اینکه بهش نگا کنم گفتم+حرفشم نزن اگه جی بفهمه قتل عامم میکنه
~عهه بابا جی مگه حالا چیکار میکنه
+یه کاری میکنه از زندگی پشیمون شم
~دوس پسر داشتی چیکار میکردی
+عه سویوننن~حالا یه باره دیگه کسی نمیفهمه
+دوستای جی کلا تو بار پلاسن اگه منو ببینن ب جی میگن
~کدوم دوستاش؟
+صب کن... اسمش...اها کوک!جئون جونگکوک و پارک جیمین و اون یکی کی بود؟ دوس پسر جنی(کل کیپاپو ریختم تو این فیک😂 چن پارت دیگه توباتوعم میاد😂)
(جنی دوست میسو و سویونه اونم مثل سویونه همش تو باره و خو باحاله و بد بیچه(بِچ) دیگه)
~عا کیم تهیونگ(الان همه میریزن سرم...فیکه گایز فیییییکککککک)
+عاره همونا منو ببینن ب جی میگن و جی جِرم میده
~من نمیزارم بعدشم اینهمه بار تو سئول هس کی مارو میبینه
+وقتی مهمونه جنی عه و جنی هم دوس دختر دوست جی عه جی هم حتما دعوته
~ هیچی نمیشه یه لباس خوشگل بپوش با ساشا جیسو و وونیونگ منتظریم+یااااا من هنوز قبول نکردم
~ بدو بپوش لباستو
......،.،.،.....،.،.،.......یه نیم تنه و شلوارک جزب مشکی و یه کت کوتاه که تا کمرم بود پوشیدمو موهای مشکی و لختمو باز گذاشتم رفتم سوار ماشین شدم
سویون گفت
~چه جیگری شدی
+ همیشه بودم:)
....،.،.،......،.،.،.،.....،.،.،.،،......ووت بدید کامنت بزارید انرژی بدید افررررررین😂
مرسی که خوندید💞
نظر یادتون نره🙈💗
YOU ARE READING
𝕆𝕟 𝕋𝕙𝕖 ℝ𝕠𝕠𝕗 𝕋𝕠𝕡 ⊹˙ᵉⁿ∘˚⌕
Fanfiction𝙲𝙾𝚄𝙿𝙻𝙴:....?.... (توی معرفی توضیح دادم) 𝙶𝙰𝙽𝚁𝙴: 𝚁𝙾𝙼𝙰𝙽𝙲𝙴-𝚂𝙲𝙷𝙾𝙾𝙻 𝙻𝙸𝙵𝙴- 𝙵𝙻𝚄𝙵𝙵 دوباره نشست روی لبه های ساختمون منم نشستم بغلش +چرا اومدی اینجا؟خطرناکه _نمیدونم...هروقت دلم میگیره یا ناراحتم وخسته ام میام اینجا حالم بهت...