Chapter 04

23 9 0
                                    

وارد ساختمون بزرگی شد که به نظر میومد طبقات و بخش های زیادی داره. افراد زیادی اونجا بودند تا شماره اشون خونده بشه .. روی یکی از صندلی های سالن بزرگ نشست. مرد پیشخدمتی به سمتش اومد و لیموناد و چند نوع نوشیدنی رو جلوش گرفت. لوهان به سینی شیشه ایه مقابلش نگاه کرد و جام های نوشیدنی مقابلش براش عجیب بود. اما چیز عجیب تری هم وجود داشت و اون دستمال هایی بود که مقابل جام ها چیده شده بود. مرد با لبخندی گفت

× بفرمایید..

لوهان لبخندی زد و گفت

+ ممنون.. میلی ندارم

مرد درحالی که مجدد اصرار کرد گفت

× شما به نوشیدنی قبل از آزمون دوره ی اول نیاز دارید

نگاه لوهان توی سالن گشت. انگار اون پیشخدمت ها اونجا بودند تا فقط شرکت کننده هارو به نوشیدنی دعوت کنند. نمیدونست درسته یا نه اما حس ششم لوهان داشت بهش میگفت که چیزی پشت این حرکت میتونه باشه.. چیزی مثل یه فرصت.. به جام ها با دقت نگاه کرد.. شکلشون کاملا شبیه هم بود اما مایع درون هر جام به رنگی متفاوت از بقیه بود.. جامی که توش مخلوط قرمز رنگ بود بیشتر شبیه خون بود .. جامی که توش مایع بی رنگ بود شبیه آب بود اما ازش بخار خارج میشد. جامی سوم به رنگ مشکی بود و جام چهارم به رنگ سبز و پنجمی به رنگ بنفش و ششمی نقره فام و هفتمی ترکیب هفت رنگی بود . لبه ی همه جام ها برگ شبدر چهار برگی گذاشته شده بود . لب هاش رو به هم فشار داد.. اگر چه از محتویات درون جام ها خبر نداشت اما حدس هایی میزد.. نگاهش روی جامی که مخلوط سیاهی توش میجوشید انداخت.. تمامی شرکت کننده ها جام های سبز ، قرمز یا بی رنگ ، بنفش یا نقره ای رو انتخاب کرده بودند و این میگفت احتمالا جام مشکی مفهوم خوبی نداره.. اما اگه اینطور بود چرا کنار هر جام شبدر چهاربرگی قرارداده شده بود.‌ تاجایی که به یاد داشت این شبدر ها واقعا نادر بودند و نماد خوش شانسی بودند پس یعنی هر انتخاب واقعا یه فرصت بود اونم از نوع خوش شانسی.. دستش رو سمت جامی برد که مایع مشکی توش بود. بوی تلخی توی مشامش پیچید و متوجه نگاه تاسف بار افراد نزدیکش شد. گویا اونا اصلا انتخاب لوهان رو تایید نمیکردند و به حماقتش میخندیدند. مرد پیشخدمت به دستمال های مقابل جام ها اشاره کرد

× یکی از دستمال ها رو بردارید تا من زودتر به بقیه برسم..

هر دستمال مقابل لوهان نماد خاصی روش بود. یکی از دستمال ها نماد اژدها داشت و یکی از دستمال ها نماد مرلین(جادوگری) ، یکی از دستمال ها نماد ماه و خورشید و ستاره رو داشت و یکی از دستمال ها، نماد یک درخت بزرگ و تنومند رو داشت و بقیه هم طرح های خاصی داشتند.. لوهان به خوبی میدونست هر کدوم از اون نماد ها مربوط به چی هستند. نماد اژدها همیشه مربوط به امپراطوری بود و بین اشراف زاده ها رواج داشت. نماد خورشید، ماه و ستاره مربوط به اتحاد بود و انجمن های وانسا ازش استفاده میکردند. نماد مرلین مربوط به عناصر ماورایی بود و از قدرت های ذاتی هر فرد، صحبت میکرد. نماد درخت تنومند هم نماد نامیرا هایی بود که از دروازه های جهان های موازی محافظ میکردند. انتخاب سختی بود چون لوهان همه موارد رو میپسندید اما در نهایت درخت رو انتخاب کرد. به نظرش وانسا چندان جالب نبود. مرلین هم زیاد براش جذابیت نداشت و اژدها هم یه چیز خیلی تکراری بود اما درخت.. اون درخت براش رود تیبِلت رو تداعی میکرد و حسای مختلف اونجارو.. چیزی بین هوای گرفته و امید هاش.. دستمال رو برداشت و بعد از لبخندی به پیشخدمت به نقش و نگار گلدوزی شده روی ساتن نرم ، خیره شد. دستمال رو به بینیش نزدیک کرد.. بوی چوب سوخته و عطر خاصی داشت. با صدایی که یهویی از کنار گوشش شنید از جاش پرید

THE KINGDOM OF NOPRATISWhere stories live. Discover now